توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله انقلاب کبیر فرانسه دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله انقلاب کبیر فرانسه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انقلاب کبیر فرانسه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله انقلاب کبیر فرانسه :

انقلاب کبیر فرانسه

در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد كه معروف به “انقلاب كبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایده‌های بورژوازی رهبری كردند و در متن “پروتكل‌های صهیونیزم جهانی” آمده است كه: «ما این انقلاب را “انقلاب كبیر” نامیدیم».

انقلاب فرانسه یك انقلاب لیبرال – بورژوایی بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یك مجلس طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژه‌ای برخوردار بودند كه نمایندگان بازرگانان و سرمایه‌داران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب فرانسه، رهبری با سرمایه‌داران و بازرگانانی بود كه ایده‌های بورژوایی و عصر روشن‌گری را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات ویژه فئودالی بودند.

بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب می‌كرد و توده‌های مردم كه اكثراً از دهقانان فقیر و پیشه‌ورزان خرده‌پا و گروه كم‌جمعیت كارگران صنایع تشكیل می‌شد، در آرزوی لغو مالیات‌های فئودالی و عشریه‌های اجباری به كلیسا بودند. توده‌ها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”، “مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایده‌های فیلسوفان عصر روشن‌گری به ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقه لویی شانزدهم طغیان كردند و در 14 فوریه 1789 “زندان باستیل” را كه نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران ساختند.

با عقب‌نشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشكیل شد و بورژوازی لیبرال، بخش عمده‌ای از قدرت را به دست گرفت. در فاصله سال‌های 1790 – 1792 قدرت غالباً در دست كلوپ سیاسی “ژیروندَن”‌ها یعنی نمایندگان سرمایه‌داری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاكله كلوپ “ژیروندن”ها توسط فراماسونرها اداره می‌شد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایه‌داران و به منظور بسط سكولاریسم به تصویب رساندند، اما فكر چندانی به حال توده‌های فقیر دهقانان و كارگران نكردند.

از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و این‌بار نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی كه “ژاكوبن”‌ها نامیده می‌شدند به قدرت رسیدند. ژاكوبن‌ها نیز اكثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایده‌های دموكراتیك “ژان ژاك‌ رسو” قرار داشت. در قریب دو سال حكومت ژاكوبن‌ها (1792 – 1794) در فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علی‌رغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و “آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاكم شد و نزدیك چهل‌هزار نفر توسط جمهوری انقلابی مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و ده‌ها هزار نفر بازداشت و روانه زندان‌ها شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.

در دوران ژاكوبن‌ها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما مشكلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاكمیت صاحبان سرمایه، جانشین حكومت فئودال‌ها و اشراف‌ گردید. توده‌های فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند، از حكومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن كشیدند و جناحی از سرمایه‌داری فرانسه كه از دست ژاكوبن‌ها ناراحت بود در 27 ژوئیه 1794 (9 ترمیدور) كودتایی علیه “ربسپیر” و “ژاكوبن‌ها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام كرد.

نقش تاریخی انقلاب فرانسه كه توسط ژاكوبن‌ها كامل گردید، لغو امتیازات فئودال‌ها و اشراف، برقراری حكومت سرمایه‌داران به جای فئودال‌ها، بسط سكولاریسم و زمینه‌سازی برای ایجاد یك نظام دموكراسی لیبرال در فرانسه بود كه تا سال 1794 میلادی، تقریباً موفق به انجام همه اینها گردید؛ هرچند كه انقلاب، روندی پرفراز و نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی كرد.

انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیك تجسم آرمان‌های ایدئولوژی لیبرالیسم بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقه سرمایه‌داری فرانسه و به ویژه روشن‌فكران مدرنیست رهبری گردید؛ هرچند كه سختی‌ها و مشقات و تلفات انسانی آن را توده‌های محروم روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حركت و ایدئولوژی لیبرال بورژوایی رهبری كننده انقلاب و نیز نتایج و تبعات گسترده آن در فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونه كلاسیك انقلاب‌های مدرن تبدیل گردیده است. با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت ایدئولوژی غالب

و طبقه سرمایه‌داران صنعتی و تجاری و بانكداران به عنوان طبقه حاكم در فرانسه مطرح می‌گردد و نظام فئودالی و سیطره اشرافیت منسوخ می‌گردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال – مدرن آن، خصلت سكولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست ساله پس از انقلاب‌، روند كلی جامعه فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سكولاریسم و صنعتی شدن روزافزون جامعه فرانسه بوده است‌؛ هرچند كه مناسبات مذهب با حكومت‌های مختلف و وزن اجتماعی كلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر حال سمت و سویی كلی حركت رژیم‌های سیاسی فرانسه به سوی بسط سكولاریسم بوده است.

صهیونیست‌ها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی كه در رهبری علمی و هدایت فكری انقلاب فرانسه داشته‌اند، بسیار سعی می‌كنند این انقلاب را سرآغاز “آزادی” بشر عنوان كنند. حقیقت این است كه با انقلاب 1789 فرانسه، روح اومانیستی‌ای كه از رنسانس به بعد در غرب ظهور كرده و گسترش یافته بود، در هیأت یك حكومت و رژیم سیاسی ظاهر می‌گردد. در واقع انقلاب فرانسه صورت مثالی انقلاب‌های سیاسی – اجتماعی عصر مدرن است و نه صورت مثالی هر انقلابی در هر جای دنیا.

با انقلاب فرانسه مفهوم لیبرالیستی آزادی به عنوان مفهوم اصلی و مشهور آزادی درآمد و تعریف حقوق بشر بر پایه خودبنیادانگاری نفسانی اصالت یافت، بنابراین انقلاب فرانسه آغاز بسط عملی مفهوم لیبرالی آزادی است نه معنای حقیقی آزادی و چنانكه سیر بعدی حوادث در فرانسه و اروپا نشان داد، انقلاب برای سرمایه‌داران و بورژواها آزادی به بار آورد اما زنجیرهای گران استثمار كاپیتالیستی و ورشكستگی و فقر اقتصادی را بر جان كارگران و پیشه‌وران خرده‌پای فرانسه محكم كرد و با حاكم كردن ساختار حقوقی و سیاسی و تعلیم و تربیت مدرن، آدمی را از ساحت دینی وجود خود، بیش از پیش دور كرد و گرفتار اسارت و از خودبیگانگی ساخت.

***
انقلاب فرانسه (1799-1789) دوره ای از تحولات اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به عنوان یک کل بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی بر کل اروپا شد. پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش ازآن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکل های مبتنی بر اصول روشنگری، ملی‌گرایی[1] دموکراسی و شهروندی ایجاد شد.

با این حال این تغییرات با اشفتگی های خشونت امیزی شامل اعدام ها و سرکوبی ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ های انقلابی فرانسه همرام بود.وقایع بعدی که می شود ان ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل : جنگ های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.[2] اگرچه برخی از اندیشمندان هم عصر انقلاب، همچون توکویل، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نیست.

شاید بهمین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال 1789 ( شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب می‌داند.[3] با اینحال بنظر بسیاری، انقلاب با سقوط باستیل در سال 1789 شروع شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال 1793 اعدام شد و سرانجام، در سال 1799 هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت. پس از ناپلئون دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا اینکه برادرزاده ناپلئون، کودتا نموده و سپس امپراتوری دیگری به راه انداخت و پس از آن جمهوری های متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کمتر از یک قرن، بر فرانسه به شکل های مختلفی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراطوری متفاوت حکمفرمایی شد.[4] تا به امروز که فرانسه، جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.

 

زمینه‌های انقلاب
مورخین درباره ی طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند.تفسیر های متداول مارکسیستی مانند تفسیر جورجس لفبوره[5] این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه گرای طبقه ی متوسط جامعه دانسته اند.بعضی از تاریخ دانان استدلال میکنند که طبقه ی اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه ی متوسط جامعه و روستاییان ازرده و حقوق گیران شهری تسلیم شدند.

با این حال تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت های اصلاحاتی مختلف اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده است.مطابق این نظریه این حرکت ها همزمان با حرکت های مردمی حقوق گیران شهری جدید و روستییان ایالت نشین بودند.اما هر گونه اتحاد در بین قشر ها تصادفی و اتفاقی بوده است.[6] اما بسیاری از تاریخ دانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته اند. از دلایل اقتصادی ان می توان به دلایل زیر اشاره کرد:

• لوئی پانزدهم جنگ های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی برشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب امریکایی از مستعمره نشین ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی دولت به 2 بیلیون لیور رسیده بود.صدمه های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.

• داشتن سیستم اقتصادی ی بی کفایت و منسوخ که قدرت اداره ی بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کننده ی ان سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود.
• کلیسای کاتولیک بزرگترین ملک دار کشور بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود.دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود گرفتاری فقیرترین را که روزانه با سوتغذیه دست به گریبان بود بیشتر کرده بود
سقوط باستیل
باستیل نام زندان بزرگی بود که بسیاری از مخالفان دولت و سلطنت در آن زندانی بودند. این زندان با یورش مردم در 14 ژوییه 1789 سقوط کرد. باستیل را به آتش کشیدند و برای همیشه آن را ازبین بردند آنچنانکه امروزه از آن، تنها میدان بزرگی به نشانه آن باقی است. بسیاری، سقوط زندان باستیل را اولین جرقه انقلاب می‌دانند.

الغاء فئودالیته و پیش نویس قانون اساسی
20 روز پس از سقوط باستیل، مجلس اصناف فرانسه، بمنظور آرام نمودن جنگ و آشوب داخلی، در شب چهارم اوت ، نظام فئودالیته را برای همیشه ملغا نمود. مجلس اصناف، بیگاری کشیدن از رعیت را از نشان‌های فئودالیته دانست و عشریه کلیسا را نیز برداشت. بدین ترتیب امتیازات صدها ساله اشراف و کلیسا از میان برداشته شد. در روز چهارم اوت اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه[10] نوشته شد و بنا شد تا در مقدمه قانون اساسی بعدی گنجانده شود تا حقوق شاه و ملت را تعیین نماید.

دوران حکومت وحشت و ترور

از دوران روبسپیر به دوران ترور و وحشت انقلاب یاد می‌کنند. یکی از افتخارات مجلس در این دوران، اختراع دستگاهی بود که به نام سازنده‌اش گیوتین نام گرفته بود و به زودی به « ماشین مرگ انقلاب » لقب یافت. در این دوران بسیاری از مردم به عنوان دشمن مردم و مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر، محاکمه و فورا به دست گیوتین سپرده شدند

لوئی شانزدهم

لوئی شانزدهم در سال 1770 م با شاهزاده خانم اتریشی به نام ماری آنتوانت ازدواج نمود. وی در سال 1774 پادشاه فرانسه گشت. پس از انقلاب، لوئی به همراه خانواده اش سعی در فرار از فرانسه داشت. او به پاریس برگردانده شد و متهم به خیانت گشت. در 21 ژانویه 1793، در مکانی موسوم به «پلاس دولا رولوسیون» در پاریس، گردن پادشاه با گیوتین زده شد. همسر او نیز نه ماه بعد اعدام شد.

مه 1789م
پادشاه فرانسه، لوئی شانزدهم، همه اعضای مجلس را فرا می خواند و از آنها می خواهد تا مالیتها را افزایش دهند.
ژوئن 1789
اعضای مجلس سوم در زمین تنیس قصر پادشاه در ورسای تحصن می کنند و قسم یاد می کنند تا تغییر شیوه اداره فرانسه، با یکدیگر متحد باقی بمانند. آنها خود را به عنوان مجمع ملی اعلام می نمایند.

14 ژوئیه 1789
پاریسی های خشمگین با شنیدن اینکه سربازان پادشاه در راه هستند، 30000 تفنگ سرپر را از اسلحه خانه سلطنتی می دزدند. سپس آنها به زندان باستیل هجوم آورند. نبرد آغاز می گردد، اما زندان بدست مردم افتاده و قیام سراسر فرانسه را در بر می گیرد.

27 اوت 1789
مجمع ملی، بیانیه حقوق بشر و شهروندان را تصویب می کند. بر طبق این بیانیه، آزادی، یک حق طبیعی محسوب و تساوی تمام شهروندان در برابر قانون تضمین می گردد.

اکتبر 1789
کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه می یابند. در پنجم اکتبر جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل می دادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی و تقاضای نان می کنند. آنها اعضای خانواده سلطنتی را بعنوان اسیر با خود به پاریس می برند.

ژوئن 1790
اشراف، حقوق مربوط به القاب موروثی را از دست می دهند. کلیسا و اشراف، دارایی خود را مدیون این القاب هستند.
ژوئن 1791
پادشاه و خانواده اش سعی در فرار از فرانسه دارند، اما دستگیر شده و به فرانسه رجعت داده می شوند. هزاران تن از اشراف زادگان ، کشیشها و افسران ارتش که مخالف انقلاب هستند، فرانسه را ترک می گویند.

آوریل 1792
فرانسه علیه اتریش و پروسی که برای حمایت از پادشاه فرانسه ، نقشه حمله به فرانسه را داشتند، اعلان جنگ می کند. این آغاز جنگهای انقلابی علیه نیروهای مشترک اتریش، پروس، انگلستان و اسپانیا است. آنهاتا سال 1802 به مبارزه خود ادامه می دهند.

اوت 1792
رژیم پادشاهی و قانون اساسی 1791 در قیامی جدید بر انداخته می شوند. سیاسیون افراطی ، کنترل دولت انقلابی را در دست می گیرند.
سپتامبر 1792
انتخابات بر پا می گردد. برای اولین بار در تاریخ فرانسه، هر فرانسوی از حق رای برخوردار است. رژیم پادشاهی از میان می رود و در فرانسه یک جمهوری و دولت مردمی اعلام می گردد. از این پس، حتی پادشاه لوئی شانزدهم نیز یک شهروند خوانده می شود. شروع تقویم انقلابی از 22 سپتامبر است.

ژانویه 1793
در یازدهم ژانویه لوئی شانزدهم به جرم خیانت و شرکت در توطئه با قدرتهای خارجی گناهکار شناخته شده و 10 روز بعد اعدام می گردد.
2 ژوئن 1793
ژاکوبین ها، گروهی انقلابی افراطی به رهبری ماکسیمیلین روبسپیر، قدرت را در دست می گیرند. دوره وحشت آغاز می گردد.

16 اکتبر 1793
همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت، اعدام می گردد.
28 ژوئیه 1794
با اعدام روبسپیر و 21 تن از یارانش دوره وحشت پایان می پذیرد.
1795
قرار داد صلح با پروس و هلند و چند ماه بعد با اسپانیا به امضاء می رسد. یک دولت جدید به نام «دیرکتوار» (هیت مدیره) تشکیل می یابد. این دولت چندان موفق نیست و نارضایتی بوجود می آید.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir