توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد امام علی از نگاه دیگران دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد امام علی از نگاه دیگران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد امام علی از نگاه دیگران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد امام علی از نگاه دیگران :

امام علی از نگاه دیگران

ولادت مولی الموحدین;امام عاشقان;.راد مرد عالم;.امیر مومنان;حضرت علی بن ابی طالب بر همه دوستان مبارك باد;این بار به جای اینكه قلم ناتوانمان را برای توصیف و تعریف اماممان به تقلا بیندازیم و در آخر شرمنده دلمان و آن حضرت شویم، از كلام و نگاه دیگران علی (ع) را می بینیم و می خوانیم;.از نگاه آنان كه با او هم دین و هم آیین نیستند;اما حقیقت را یافته اند.شاید ما هم اماممان را بهتر بشناسیم

“جرج جرداق”
جرج جرداق”مسیحی، نویسنده معروف لبنانی در کتاب ” صوت العداله الانسانیه ” درباره علی ( ع) چنین می نویسد: ای دنیا چه می شد اگر همه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب ، زبان و شمشیر نمودار می کردی؟”
– ” اما علی، ما را نمی رسد جز آن که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوانمردی بس عالیقدر و بزرگ نفس بود، از سرچشمه وجدانش خیر و نیکی می جوشید، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقیق و رافت;

آیا از فرمانروایى خبر دارى كه خود نان سیر نخورد زیرا كه در كشور او كسانى یافت مى‏شدند كه با شكم سیر نمى‏خوابیدند و جامه نرم نمى‏پوشیدند؟! (زیرا در میان ملت كسانى بودند كه لباس خشن و درشت مى‏پوشیدند ) و درهمى را اندوخته خود نساخت؟ و به فرزندان و یاران خود هم وصیت كرد كه غیر از این راه و روش نپیمایند. برادر خود را به خاطر یك دینار – كه بدون حق از بیت المال طلب مى‏كرد – مورد بازخواست قرار داد و پیروان و فرمانداران خود را به خاطر یك گرده نان كه به عنوان

رشوه از ثروتمندى گرفته و خورده بودند، تهدید كرد و به محاكمه و دادگاه كشانید.
نزد حقیقت و تاریخ یكسان است او را بشناسى یا نشناسى. تاریخ و حقیقت گواهى مى‏دهند كه او وجدان بیدار و قهار، شهید نامى، پدر و بزرگ شهیدان، على بن ابى طالب، صوت عدالت انسانى، شخصیت جاویدان شرق است ! اى جهان چه مى‏شد اگر هر چه قدرت و قوه دارى به كار مى‏بردى و در هر زمان علیى با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش، و با آن ذوالفقارش، به عالم مى‏بخشیدى؟ !

در کوفه غافلگیر و کشته شد، شدت عدلش موجب این جنایت گردید!; پیش از مرگش درباره قاتل خود گفت:” اگر زنده ماندم خود می دانم و اگر درگذشتم کار به دست شماست، اگر درگذرید به تقوا نزدیک تر است!;”
” جبران خلیل جبران”
که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید:” به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد.”جبران معتقد بود که:” دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.”

جبران اضافه می کند که:” علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت.”
جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.
– “شبلی شمیل”

دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه” قوه” را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید:” امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است.”
– ” میخائیل نعیمه”

که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب ” صوت العداله الانسانیه” نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید:” پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.”-
– ” من در مطالعه نهج البلاغه، از فصلی به فصل دیگر می رسیدم و حس می کردم که پرده های سخن عوض می شوند، آموزشگاه های پند و حکمت تغییر می یابند، گاهی خودم را در جهانی می یافتم که روح بلند معانی با زیور عبارات تابناک آن را آباد ساخته است، این معانی بلند پیرامون روان های پاک و دل های روشن می گردد تا بدانها الهام رستگاری بخشد و به مقصدی عالی که دارند برساند و از لغزشگاه ها دورشان کرده به شاهراه محکم فضیلت و کمال بکشاند، و گاه می یافتم که عقل نورانی که هیچ شباهتی با اجسام ندارد، از عالم الوهیت جدا گشته و به روح یک انسان اتصال یافته و او را از لا به لای پرده های طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت اعلی بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است.”

– ” کارلایل”
فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: ” ما نمی توانیم علی را دوس

ت نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است.”
– “لامنس”
یک کشیش بلژیکی است که در زبان عربی و تاریخ عرب مهارت داشت. او درباره علی (ع) می گوید:” برای عظمت علی این بس که تمام اخبار و تواریخ علمی اسلامی از او سرچشمه می گیرد. او حافظه و قوه شگفت انگیزی داشت. علمای اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علی مستند دارند چرا که گفتار او حجیت قطعی داشت، او باب مدینه علم بود و با روح کلی پیوستگی تام داشت.”

– “مادام دیالافوا”
در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد:” احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. “

چشمان من گریه کنید، اشک های خود را با آه و ناله من مخلوط نمایید و برای اولاد پیامبر که مظلومانه شهید شدند، عزاداری کنید.”-
” پطروشفسکی”
استاد دانشگاه لنینگراد می گوید:” علی (ع) تا سرحد شور و عشق پای بند دین، صادق و راستگو بود; و مقام صفات اولیاءالله در وجودش جمع بود.”
زمخشری از علمای اهل سنت
نیز می گوید: “من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند و دوستان او از ترس و بیم پنهان داشتند، ولی از این میان آن قدر فضیلت های وی انتشار یافت که خاور و باختر را فرا گرفت”.
“نرسین”
– ” نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسی یا نشناسی.
تاریخ و حقیقت گواهی می دهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامی، پدر و بزرگ شهیدان، علی بن ابی طالب، صوت عدالت انسانی، شخصیت جاوید شرق است!
ای جهان چه می شد اگر هر چه قدرت و قوه داری به کار می بردی و در هر زمان علیی با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به عالم می بخشیدی؟!”
جانشینى على (ع ) و كامل شدن دین
حادثه غدیر از جنبه دیگرى نیز قابل دقت و اهمیت است . به عقیده بسیارى از مفسران آیه زیر كه ازكـامـل شـدن دیـن اسلام و نومیدى كافران خبر مى دهد در روز غدیر خم و پس از تعیین حضرت على (ع ) به جانشینى پیامبر نازل شده است .
; الـیـوم یـئس الـذیـن كـفـروا مـن دیـنكم فلاتخشوهم واخشون الیوم اكملت لكم دینكم و (( اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا; )) امـروز كافران از اینكه به دین شما دستبرد زنند نومید شدند, پس شما از آنان نترسید و از من بیم
داشـتـه بـاشـیـد. امروز دین شما را كامل گردانیدم و بر شما نعمت را تمام كردم و آیین اسلام را برایتان برگزیدم .
از ایـن آیـه اسـتفاده مى شود كه انتخاب حضرت على (ع ) ضمانتى براى اجراى احكام دینى بود. در حـقـیقت با تعیین على (ع ) به عنوان مرجع مردم در امور اسلامى , دین اسلام به درجه كمال خود رسید و رسول خدا(ص ) با انجام این كار بزرگ ادامه كار را به اهل آن سپرد و رسالت الهى اش را به پایان برد.
سپاه اسامه رسـول خـدا(ص ) در واپـسـیـن روزهـاى زنـدگـى , سـپـاهـى براى جنگ بارومیان تدارك دید
كـه فرماندهى آن با جوانى به نام (اسامه بن زید) بود. آن حضرت بر شركت افراد در این سپاه تاءكید فـراوان ورزیـد و كـسانى را كه از رفتن خوددارى كنند نفرین كرد. تنها چند نفر را ازرفتن معاف كـرد كـه حـضـرت عـلى (ع ) از جمله آنان بود. با این وجود تعداد زیادى از افرادكه گردانندگان صحنه سقیفه از سرشناس ترین آنها بودند, از رفتن سر باز زدند و به شهربازگشتند.
بـراستى پافشارى و شتاب پیامبر(ص ) در اعزام سپاه اسامه براى چه بود؟ شكى نیست كه یك علت آن مقاصد نظامى بود, اما رخدادهاى بعدى سبب دیگرى را هم آشكارمى سازد. حقیقت امر این بود كه پیامبر(ص ) مى خواست عناصر مزاحم استقرارجانشینى حضرت على (ع ) را از مدینه دور سازد. آن حـضـرت بـا آگـاهـى از روحیه یارانش بخوبى پیش بینى مى كرد كه با جانشین او به مخالفت بـرمـى خیزند. از این رو, مى خواست راه توطئه را ببندد, ولى آنان با سرپیچى از فرمان پیامبر(ص ) هدفهاى خویش را عملى ساختند.

رسول خدا(ص ) وقتى دریافت كسانى كه باید از مدینه بیرون مى رفتند سرپیچى كرده وكنار بستر آن حـضـرت نـشـسته اند, متوجه توطئه گردید.كاغذ و قلم خواست و فرمود:مى خواهم چیزى را بـنویسم كه پس از من هرگز گمراه نشوید, ولى آنان مانع شدند و یك تن از آنان (عمر) بى ادبانه گفت : بیمارى بر او چیره شده این مرد هذیان مى گوید.

وقـتـى رسـول خـدا(ص ) دیده از جهان بر بست هم او میان مردم آمد و براى جلب توجه اذهان به سـوى خـودش فـریـاد زد: مـحـمد هرگز از دنیا نرفته است . هر كس بگوید او مرده سروكارش با شـمشیر من خواهد بود. پس از ساعتى ابوبكر از بیرون مدینه رسید و به میدان آمد و به اصطلاح او را بـه خـطـایـش آگاه ساخت كه نه محمد(ص ) نیز همانندپیامبران گذشته از میان مردم رفته است .
بـه این ترتیب , مردم در یك سردرگمى واقع شدند و سپس آن دو با ابوعبیده جراح همراه شده به مـحـل سـقـیـفـه بـنـى سـاعده رفتند و فردى را كه مورد نظر خودشان بود به جانشینى پیامبر برگزیدند, و از این لحظه به بعد, مسیر تاریخ اسلام بطور كامل عوض شد و به سویى رفت كه مورد خواست و رضایت خدا و رسولش نبود.
خـوشـبختانه براى جانشینى امام خمینى(قدسره ) در نظام , مشكلى اساسى پیش نیامد,اگر چه مـشـكـلـى بود و به لطف الهى برطرف شد. در واقع درس آموزى از حادثه رحلت پیامبر(ص ) این نـتـیجه را براى نظام ما به بار آورد كه خبرگان امت به سرعت جانشین امام را تعیین كردند. اگر خـداى نكرده امام خمینى قدس سره , خود آقاى منتظرى را از قائم مقامى خلع نمى كرد, سرنوشت انقلاب نگران كننده بود.
الحمد لله و الصلاه و السلام على رسول الله محمد و على آله و اصحابه و من تبعه بإحسان الى یوم الدین.
با تشكر از رد فعل حسنه ى شما كه ناشى از حب و مودت شما به اهل البیت و همچنین آرامش و مدارا براى شنیدن رأیى كه قبولش مقدارى برایتان سخت آمده .
بنده اینجا قسمتى از سخنان خودتان را برایتان ترجمه مى كنم :
“فكلمه علی ( رضی الله عنه ) وقال : إنك استبددت علینا بالأمر وكنا نرى أن لنا حقا لقرابتنا من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فلم یزل یكلم أبا بكر حتى فاضت عینا أبی بكر ، ثم بایعه العشیه ” . قوله ( ولم یتباعد العهد ) الواو للحال یشكی إلیه ( صلى الله علیه وآله ) من أمته بعده فی تظافرهم على غصب حقه وحقها ( علیهم السلام ) وهضمها على قرب عهدهم به ( صلى الله علیه وآله ) وطراوه ذكره أو الذكر الذی هو القرآن الآمر بإكرام ذوی القربى ، وزعمتم أن لا إرث لنا ، أفحكم الجاهلیه تبغون ، ومن أحسن من الله حكما لقوم یوقنون * ( ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الاخره من الخاسرین”
در اینجا امام علی (ع ) مى گوید: تو أمر خودت را بر ما تلقین كردى و در حالیكه ما بخاطر نزدیكى و خویشاوندى مان به رسول الله ( صلى الله علیه و اله و سلم ) حقى ( خلافت و حكم ) براى خودمان قائل مى داشتیم.
اینجا به روشنى امام على سبب طلب خلافت از جانب خود را ” خویشاوندى ” به رسول الله دانسته و سخنى از حكم خدایى و امامت خدایى ندارد و نسبت آنرا نیز ” امامت الهى ” نمى شناسد!
و بعد چشمان ابوبكر از گفتار على گریان شده و سپس على با ابوبكر بیعت مى كند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir