توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد ایران در دوره سلطنت رضاشاه دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد ایران در دوره سلطنت رضاشاه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ایران در دوره سلطنت رضاشاه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد ایران در دوره سلطنت رضاشاه :

ایران در دوره سلطنت رضاشاه

رضاخان و اصلاحات
ایران در دوره سلطنت رضاشاه (پهلوی اول)
در این دوره كه شانزده سال به طول انجامید، شیوه های گوناگونی در اداره امور به كار رفت. در آغاز به ظاهر جنبه های مشروطه خواهی و دین پروری و ملت خواهی چیره بود و دكتر مصدّق و مدرّس و آزادیخواهان دیگری از تهران و برخی از شهرها به مجلس راه یافتند. اما بسیاری از آزادیخواهان یا در نظام جدید ادغام می شدند یا از سیاست و مبارزه بر ضد دیكتاتوری نظامی وابسته، كناره گیری می كردند و سلطنت جدید، كه اجرا كننده قرارداد منحوس 1919 م بود، در سال های اول مجلس (كانون قانونگذاری)، قشون (ابزار تسلط بر سراسر كشور) و اقتصاد (منابع نفتی و ادغام آن در اقتصاد مسلّط جهانی) را قبضه كرد. به همین دلیل با گشایش مجلس هفتم تا سیزدهم، هیچ گاه انتخابات آزاد انجام نشد و

نمایندگان در واقع دست نشاندگان قوّه مجریّه كشور بودند و قانون و قانونگذاری مبتنی بر قدرت مداری و دیكتاتوری و به مرور استبداد بود. تشكیل ارتش و اجرای قانون نظام وظیفه عمومی، به منظور تمركز قدرت سیاسی كشور و سركوبی هر نوع جنبش مردمی بود و نوآوری های نظامی، كه بی تردید برای كشور لازم و سودمند بود، تحت الشعاع خواسته های

سلطنتی قرار می گرفت. در اصلاحات و سازندگی كشور همچون احداث خط آهن سراسری (از خلیج فارس به دریای مازندران) نه تنها مسیر راه های تاریخی و بازرگانی ایران مدنظر نبود، بلكه مصالح بیگانگان را در اعزام نیروهای نظامی (انگلیس) به شمال در صورت پیشروی روس ها تأمین می كرد. اسكان عشایر، آسیب های فراوانی بر دامداری كشور وارد كرد. شاه بیشتر جنبه یك پارچگی كشور را در امر نظامی در نظر می گرفت و این امر با متحدالشكل كردن لباس و كشف حجاب سنّتی زنان،‌ به بهانه‌ گسترش تمدّن و تجدّد بر هویت ملّی و

تنوع قومی ایرانیان نیز زیان هایی وارد آورد. مكانیزه كردن كشاورزی و حتی ایجاد دانشكده كشاورزی در نظام ارباب – رعیّتی سابق، گره گشا نبود و تملّك سرزمین های حاصل خیز كشور، خاصّه در شمال كه رضاشاه خود پیش قدم بود، قدرت و شوق تولید را در كشاورزان ایران از بین می برد. در ترویج صنایع غیر وابسته تلاشی صورت نمی گرفت. دانشگاه ها و مراكز فرهنگی جدید، چه بسا در ارتقای روابط سالم فرهنگی و دانش عمومی تأثیرگذار بودند، اما بیشتر با هدف پاسخگویی به نیاز حكومت، به فعالیت مشغول بودند.

در این دوران، مفاهیم مشروطیت و قانون اساسی و زندگی مبتنی بر روش های دموكراتیك، كه تازه در كشور پیدا شده بود، از میان رفت. بسیاری از رجال برجسته ملی و سیاسی كشور و عالمان مذهبی و شخصیت های منطقه ای به نفع سلطنت متمركز نظام رضاشاهی، یكی پس از دیگری یا از صحنه خارج شدند یا به صورت آشكار و پنهان به قتل رسیدند.
راه رضاخان به سوی سلطنت نه صرفاً با خشونت، نیروی مسلح، و توطئه های نظامی، بلكه با همدستی علنی با گروههای مختلف در درون و بیرون مجالس ملی چهارم و پنجم هموار شد. این گروهها از چهار حزب سیاسی تشكیل می شدند: محافظه كاران از حزبی با اسم بی مسمای حزب اصلاح طلبان، اصلاح طلبان از حزب تجدد رادیكالها از حزب سوسیالیست و انقلابیون از حزب كمونیست. حزب اصلاح طلبان وارث اعتدال پیشین بود در برنامه های محافظه كارانه مشابهی ارائه می داد.

مدرّس روحانی برجسته كه پیوسته می گفت دین از سیاست جدا نیست احمد قوام كه از خانواده ملاكین بزرگ بود و سیداحمد بهبهانی پسر مجتهد مشهور و چند تن دیگر كه از زمینداران و ثروتمندان بداند … (ایران بین دو انقلاب ص 110)
زمینه اجتماعی
سلطنت خاندان پلهوی با تاج گذاری رضاشاه در اردیبهشت ماه 1304 ش. آغاز شد. وی در سال 1299 ، آن گاه كه وزیر جنگ بود، طی كودتایی قدرت را در دست گرفت. (كاتوزیان، 1982: 89-92). قصد او ساختن یك دولت ملی متمركز جدید تحت عنوان «ایران نوین» بود. او جنبش نوسازی را در ایران مستبدانه پیش برد و كوشید همه اقتدارهای سنتی را سركوب كرده، حكومتی مقتدر ایجاد كند. به عنوان یك نظامی، همه قدرت های محلی، نظیر زمین داران و خان ها را سركوب كرد و از طریق تأسیس نظام های جدید قضایی و آموزشی، حوزه

وظایف مدیریتی رهبران مذهبی را محدود ساخت و آنان را از صحنه كنار زد. در جهت كشف حجاب و متحدالشكل كردن لباس مردم، حتی تلاش كرد تا لباس مخصوص علما را نیز تغییر دهد كه البته در این كار موفق نشد. از طرف دیگر، رهبران مذهبی كوشش نمودند نظام آموزشی خویش را تقویت كنند و برای كاهش برخورد با دولت از دخالت در امور سیاسی اجتناب نمایند. عدم مداخله در سیاست موجب شد تا محمدرضا شاه كه از سال 1320 تا 1357 ش. در ایران حكومت كرد، در مقایسه با پدر رفتاری ملایم تر – البته نه حمایت گر – نسبت به نهاد مذهبی داشته باشد. برای مثال، وی در آغاز سلطنت خویش، بنا به درخواست علما، ممنوعیت عزاداری در ماه محرم و ممنوعیت حجاب را لغو كرد. رضاشاه از طریق برنامه های

نوسازی خود، بسیاری از نقش ها و اكثر اقتدار رسمی سازمان مذهبی را از آن ستاند. آلگار برنامه های نوسازی رضاشاه را از دیدگاه مردم مذهبی چنین بیان می كند:
شانزده سال سلطنت پهلوی اول انصافاً می تواند به یك دوره دشمنی فراوان نسبت به نهادهای فرهنگ اسلامی توصیف شود. آنچه از نظر نویسندگان غربی، همراه با تأیید، «اصلاحات» و «نوسازی» خوانده می شود، از طرف بسیاری – اگر نگوییم اغلب ایرانیان – اهانتی سنگین به فرهنگ، سنت ها و هویت آنان تلقی می شد (آلگار، 1991: 739).
برای مثال می توان به تغییر نظام قضایی كشور اشاره كرد. رضاشاه نمی خواست علما را از دادگاه ها براند؛ بلكه در پی آن بود كه با اعمال نظارت كامل بر نظام قضایی، آن را تحت كنترل حكومت درآورد. دیگر اصلاحات فرهنگی نیز در پی آن اعمال شدند كه وی می خواست از حیطه اقتدار مذهب، به نفع گسترده اقتدار سیاسی جدید بكاهد. (جنبشهای اجتماعی معاصر ایران، سعید زاهد ص 155)

در دوران حكومت وحشت نظامی رضاخان – البته با صورتی شبه غربی و مدرن – همان روشنفكرانِ اشراف زاده و تحصیل كرده در غرب بار دیگر زمام امور را در حكومت رضاخان بدست گرفتند. این افراد به عنوان عوامل دولت استعمارگر انگلستان به انواع خیانت های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی در جهت تضعف و تحریف و حتی نابودی اندیشه سیاسی اسلام مبادرت ورزیدند. رضاخان با یك فریب و مكر فكری و تاریخی – كه وضع جامعه عقب مانده آن زمان ایران ایجاب می كرد – با طرح اندیشه «تجدّد» و تشبّه به كشورهای مترقی غرب و نفی دروغین پدیده «تحجّر» و «استبداد» ، به مخالفت با شعائر و مظاهر اسلامی پرداخت. تحجر و استبداد، قرن ها با شدت و ضعف در برخی ابعاد فكری و اجتماعی، عامل عقب ماندگی

كشور ایران، خصوصاً در مقایسه با كشورهای نیرومند و پیشرفته غربی گردیده بود و رضاخان وجود مظاهر اسلامی را زمینه استبداد و از عوامل عقب ماندگی ایران توهم می نمود. در این جهت او به ایجاد تحولاتی ضروری و اجباری – علی رغم خواست و اعتقادات مردم – از جمله «كشف حجاب» و دایر كردن «مراكز فساد و فحشاء» (در كنار ایجاد برخی تأسیسات شبه مدرن غربی از جمله تأسیس راه آهن، دانشگاه، و چند كارخانه …) مبادرت ورزید. با توجه به روند اجتماعی و سیاسی ایران شیخ شهید آیت ا… فضل ا… نوری پیشتر وجود آن

مفاسد غیر اخلاقی را در آینده نزدیك پیش بینی كرده بود: «چیزی نگذرد كه حُریت مطلقه رواج و منكرات، مُجاز و مسكرات، مُباح و مُخدرات، مكشوف و شریعت، منسوخ و قرآن، مهجور شود». با چنین روندی رضاخان زمینه آزادی نفسانی را به منظور سست نمودن اعتقادات اسلامی مردم در جامعه ایران، با اعمال نوعی استبداد مدرن و فریبنده فراهم نمود. با این همه وی از اعطای آزادی سیاسی، فكری و اجتماعی خودداری نمود و این بزرگترین عامل شكست و تناقض سیاست رضاخان در مدرنیزه كردن جامعه ایران بود. در حالی كه مدرنیزه كردن جامعه همچنان كه ما در تاریخ نوین تحولات فكری و سیاسی جهان غرب شاهد ظهور و ارتباط میان پیشرفت مادی و اندیشه آزادی و دمكراسی سیاسی و اجتماعی هستیم حاصل

ظهور و حضور اندیشه ی آزادی فكری، اجتماعی و سیاسی همراه با ایجاد نهادهای فرهنگی و مدنی جامعه مدرن می باشد. (درآمدی بر نظریه انقلاب اسلامی ص 31)
سومین جنبش اجتماعی صد ساله اخیر ایران، جنبش ملی شدن صنعت نفت است. هدف این جنبش، همان طور كه از نام آن برمی آید، ملی شدن صنعت نفت بود و چنان نبود كه ایدئولوژی موجود آن، كاملاً اسلامی باشد؛ بلكه برخی از توجیهات خود را مدیون احزاب دنیاگرا بود. علی رغم شركت آیت الله كاشانی و پیروانش در این جنبش، شخصیت ها، سازمان ها و احزاب ملی و دنیاگرا نیز در میان كنشگران آن، به خصوص در آخرین مرحله جنبش، قرار داشتند. این جنبش براساس نظریه پیش گفته مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. توصیف مناسب این جنبش با استفاده از اطلاعات دست دوم تاریخی كه عمدتاً توسط برخی از تاریخ نویسان داخلی ارائه شده است، كارایی نظریه ما را تأیید می كند و بر قابلیت تعمیم آن به سومین جنبش عمده سیاسی ایران معاصر صحه می گذارد. (جنبشهای اجتماعی معاصر ایران، سعید زاهد، ص 153)

قراردادهای امتیازی از قدیمی ترین قراردادهای نفتی هستند و تا دهه های پنجاه و شصت در قرن بیستم كه قراردادهای نوع دوم و سوم معمول شد، بر روابط نفتی ایران با دولت ها و شركت های نفتی خارجی حاكم بودند و تا پیش از دهه 1970 م و اوج گیری حركت های ملی گرایانه، تعیین كننده مناسبات و مبادلات مربوط به نفت بودند. در این نوع قرارداد، بعلت به عنوان مالك منابع نفتی، میزان نفتی مشخصی را به شركتی واگذار می كرد و شركت مذكور برای عملیات اكتشاف، توسعه، بهره برداری و … سرمایه گذاری می كرد. در عوض، مبلغ یا درصدی از درآمد را بابت حق زمین یا بهره مالكانه و مالیات یا سود به دولت می پرداخت. از ویژگی های مهم این قراردادها، تسلط كامل شركت های نفتی بر ثروت های ملی، مدت طولانی آن ها و وسعت بسیار زیاد ناحیه امتیازی است. (نفت و تحولات سیاسی، سیدمحسن گلدانساز، ص 4)
ملی شدن صنعت نفت و مصدق – نقش مصدق در اصلاحات اقتصادی
(ملی كردن صنعت نفت)

محمدرضاشاه با قبول مشروطیّت و قانون اساسی و وعده رسیدگی به تعدّی های گذشته، پادشاهی خود را با توافق متفقین آغاز كرد و كابینه محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) عهده دار استقرار موقعیت جدید حكومتی در ایران شد.

پس از پایان عمر مجلس سیزدهم، كه نمایندگان آن به شیوه های دیكتاتوری سابق انتخاب شده بودند زمان انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملّی فرا رسید و با آن كه كشور در اشغال قوای بیگانه بود و قدرت های خارجی و عوامل داخلی آنها توان دخالت در انتخابات را داشتند، تنها شخصیت برجسته سیاسی كه از دوران مشروطیّت باقی ماند و به خوشنامی و پاكدامنی و مخالفت با استبداد و دیكتاتوری رضاخانی شهره بود، دكتر محمد مصدّق بود كه نماینده اول مردم تهران شد. این انتخاب، در سیاست ایران آن روزگار، به منظور گزینش زمامدار ملّی برای احقاق حقوق عمومی و استقلال و دموكراسی بود.

دكتر مصدّق در همان آغاز مجلس با اعتبارنامه سیّدضیاءالدّین طباطبایی كه از عوامل اصلی كودتای 1299 ش بود، مخالفت كرد و این امر حاكی از مخالفت با سلطنت رضاشاه هم بود و با آن كه مجلس به نمایندگی سیّدضیاء رأی داد، اما دكتر مصدق به مثابه نماد مخالفت با دیكتاتوری وابسته رضاخانی شناخته تر می شد. او در مخالفت با دكتر میلسپو، مستشار آمریكایی و اختیارات او در قانون گذاری و مخالفت با كمیسیون سه جانبه و تشریح «سیاست موازنه منفی» و طرح قانون تحریم امتیاز نفت، راه سلطه هر دو قدرت شمالی و جنوبی را در امور سیاسی و اقتصادی ایران بست. و به رغم كارشكنی های حزب توده، كه كانون تبلیغاتی شوروی بود و گروه های متعدّد وابسته به سیاست های غربی، درباره تخلیه آذربایجان و مخالفان قانون، شجاعت و كاردانی خود را آشكار كرد، به گونه ای كه فزون بر راهنمایی چند نماینده مجلس پانزدهم خاصّه، در مخالفت با قرارداد الحاقی گس – گلشاییان در كابینه

ساعد در آستانه انتخابات دوره شانزدهم (مهر 1328) با تشكیل «جبهه ملی ایران» حركت جدید و كم و بیش سازمان یافته ای را برای پاسداری از استقلال و تمامیّت ارضی كشور، حفظ آزادی و مردم سالاری و برپایی نظام مبتنی بر قانون و عدالت پدید آورد. این جبهه كه پس از شناخته شدن ماهیّت حزب توده (وابستگی به شوروی، موافقت با جدایی آذربایجان از ایران، دفاع از دادن امتیاز نفت شمال به شوروی و راهپیمایی در تهران با حمایت قشون سرخ و خواسته های كافتارادزه) و فراماسونری و وابستگان سیاست های غربی در جامعه

مشروعیت سیاسی و ملی داشت، با پشتیبانی عالمان دینی، به ویژه آیت الله كاشانی، محبوبیت تاریخی پیدا كرد و دكتر مصدق رهبر جبهه ملی ایران و نماینده مجلس شانزدهم در مخالفت با تصمیمات مجلس مؤسسان دوم، حراست از آزادی و حقوق مردم را گوشزد كرد و در مخالفت با كابینه رزم آرا (تیر 1329 ش) كوشش های شبه كودتایی نظام سلطنتی را برملا ساخت و با صدور اعلامیه هایی به نام «جبهه ملی ایران» با طرح ماده واحده رزم آرا كه به نوعی همان نقشه كمیسیون سه جانبه بود، به مخالفت برخاست و سرانجام با فرا رسیدن زمان مناسب با كمك همكاران پارلمانی خود و اعضای رهبری جبهه ملی ایران طرح ملی كردن صنعت نفت را پیش كشید و به رغم دسیسه های گوناگون دشمنان خارجی و عوامل داخلی آنها، سرانجام ملی شدن صنعت نفت را در سراسر كشور، در مجلس شورای ملی (24 اسفند) و مجلس سنا (29 اسفند 1329 ش) به شرح زیر توسط فراكسیون وطن (جبهه ملّی) پیشنهاد كرد و به تصویب رسید:

«به نام سعادت ملت ایران و به منظور كمك به تأمین صلح جهانی امضا كنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم كه صنعت نفت ایران در تمام مناطق كشور و بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اكتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد» (روحانی، 1352، ص 109).

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir