توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نبوغ نظامی امام علی دارای 200 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نبوغ نظامی امام علی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نبوغ نظامی امام علی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نبوغ نظامی امام علی :

نبوغ نظامی امام علی

مقدمه دفتر

باسمه تعالى
)جنگ و جهاد( موضوع بحث كتاب حاضر مى باشد كه با نگرشى بر نهج البلاغه به رشته تحریر درآمده است .
در این كتاب ابتدا درباره جهاد، و مطالبى پیرامون آن بحث مى شود و پس از اثبات و بیان فضیلت آن نمودى از روش جنگ و جهاد در اسلام ارائه مى شود.
آیات و روایات زیادى زینت بخش مطالب كتاب گردیده و مورد استشهاد مؤ لف مى باشد.
امید آن است كه با زنده نگه داشتن این حكم الهى ، مجد و عظمت از دست رفته اسلام و مسلمین بدانان باز گردانده شود، قانون هاى ساختگى از بین برود و قرآن حاكم مطلق گردد.

مقدمه
كلمه)جنگ ( از جمله واژه هایى است كه در زوایاى دل و اعماق قلب انسان نسبت به آن تنفر و انزجار وجود دارد، زیرا در بیشتر موارد)جنگ ( وسیله از پا در آوردن رقیب ، رسیدن به قدرت ، انتقام جوئى ، اشباع غریزه شهرت طلبى ، كسب مدال قهرمانى ، توسعه خاك ، كشور گشائى ، سیطره بر منابع زیر زمینى و رسیدن به اهداف شوم استعمارى و; بوده است .

و گرنه)جنگ (اگر به جهت دفاع از عقیده ، وطن ، ناموس ، مال ، حمایت از مستضعفین و محرومین ، دفع متجاوز و رهائى از زیر سلطه استعمار و بیگانگان و; باشد، نه تنها مبغوض نیست كه قابل ستایش است ، زیرا نهائى ترین راهى كه عزت ، شرف و استقلال یك ملت را بیمه مى نماید و انسان در راه مانده را به هدف و مقصد مى رساند، و جامعه شكست خورده را به پیروزى سوق مى دهد)جنگ ( است .

و چه بسا كه)جنگ ( یك تكلیف مى گردد و مصداق )كتب علیكم القتال ( مى شود، زیرا تنها بدین وسیله است كه مى توان جامعه را از تباهى و فساد باز داشت كه )و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض ‍ لفسدت الارض (در همین موادر صدق مى نماید.

و گاهى اگر)جنگ ( نباشد آثار دین ، مساجد، عبادتگاه ها و پرستشگاه ها و; از بین مى رود، وضعى پیش مى آید كه )و لولا دفع الله الناس ‍ بعضهم ببعض لهدمت صوامع و ببع و صلوات و مساجد یذكرفیها اسم الله كثیرا( اگر خداوند بعضى از آنها را به وسیله بعضى دیگر رفع نكند دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصارى و مساجدى كه نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد) شاملش مى شود.
و به فرموده بسیار جالب و رساى پیامبر بزرگوار اسلام (صلى الله علیه و آله ) بعضى از افراد گمراه و اشخاص فاسد، خائن ، ستمگر و جنایتكار، تنها راه اصلاحش شمشیر و اسلحه است :

)و من الناس من لا یصلحه الا السیف (
یك دسته از مردم جز به وسیله شمشیر اصلاح نمى شوند.
سخنان یكى از فلاسفه این است كه :
من یكى از نیرومندترین نمایش هاى تكامل نوع بشر راا در تاءثیر و نفوذى كه جنگ در اخلاق و طبع ملت مى بخشد مشاهده مى نمایم .
و فیلسوف مشهور جهانه )افلاطون ( مى گوید:

 

بدون جنگ قریحه عالى انسانى نمو نمى كند، اگر چه جنگ خوب نیست ولى ممكن است لازم باشد.
و این مطلب عده اى كه جنگ باعث رشد معنوى خواهد شد، قرآن نیز تایید مى فرماید وقتى كه مسلمان هاى صدر اسلام جنگ احزاب را دیدند، سبب فزونى ایمان و عامل بیشتر تسلیم فرمان خدا شدن آنها گردید:
)و لما رء المؤ منون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما(.
و چون مؤ منان احزاب را دیدند گفتند: این همان وعده اى است كه خدا و رسولش به ما داد و خدا و رسولش راست گفتند، و از دیدن احزاب جز بیشتر شدن ایمان و تسلیم بهره اى نگرفتند.

با توجه به این ثمرات)جنگ ( است كه امام خمینى (روحى فداه ) مى فرماید:
آن مذهبى كه جنگ در آن نیست ناقص است ، اگر باشد.
پس)جنگ ( یك پدیده مثبت و گره گشا نیز هست ، از این رو بایست شیوه و فنون)جنگ ( را دانست كه به مثابه خود جنگ ، تاكتیكهاى جنگى در )جنگ ( دخیل و مؤ ثر و از اهمیت برخوردار است .

چنانچه مى دانید)نهج البلاغه ( قسمتى و بخشى از خطابه ها، نامه ها، و كلمات قصار امیرالمؤ منین على علیه السلام است كه به حق تالى تلو قرآن یا به عبارت دیگر: مادون كلام خالق و مافوق كلام مخلوق (به استثناى احادیث پیامبر) مى باشد، و حتما اگر كسى بخواهد تحقیق و بررسى نماید در هر زمینه اى و در هر مطلبى كه نیاز به كمك داشته باشد، )نهج البلاغه ( رهنمائى و یارى خواهد نمود.

همانگونه كه از قرآن (این معجزه جاودانه پیامبر) هر دانشمند و صاحب اندیشه اى مى تواند براى مراد و مقصودش مطالب جالب ، سودمند، مفید و بكر تهیه نماید، و هر چه چرخ زمان به جلو مى رود و در روند حركتش به پیش مى شتابد نمى تواند از میزان هدایت و ارشاد قرآن بكاهد و به همان اندازه اى كه براى مردم دوران پیامبر و صدر اسلام گره گشا بود، به میزان پیشرفت رهنمائى هائى این كتاب آسمانى افزایش یافته و همانگونه كه در آن عصر در رشته ها و ابعاد گوناگون از قبیل : اخلاق ، فقه ، فلسفه ، بلاغت ، ادبیات ، هیئت ، تاریخ ، هندسه ، روانشناسى ، جامعه شناسى و زیست شناسى و; از این كتاب الهى درسهایى آموختند در این دوره نیز اگر بخواهند مى توانند بیاموزند، از نهج البلاغه نیز.
نهج البلاغه از این سنخ و مقوله است كه در موضوع هاى مختلف و در رشته هاى گوناگون قابل بررسى و تحقیق است ، كه متاءسفانه تا امروز مسلمانان چنانچه باید به آن اهمیت قائل نشده اند و حتى در حوزه هاى علمیه نیز پیرامونش به قدر لازم درس ، بحث و تحقیق و; نیست . امید است در آینده به این مطلب بیش از پیش بزرگان ، اساتید و اندیشمندان عنایت فرمایند.

بنده كه گاهى این كتاب (نهج البلاغه ) ارزشمند و مهم را مى خواندم مى دیدم چه موضوع هاى قابل آمرزش در این كتاب آمده كه بیشتر مسلمانها آگاهى ندارند و در چه زمینه هایى راه گشایى فرموده كه از آن بى اطلاع اند.

لذا یك بار از نظر گذراندم و در چند موضوع مطالب فراوان یافتم ، امام روى جهاتى ابعاد نظامى آن را مورد مطالعه و بررسى قرار دادم و موضوع : شیوه و نحوه جنگ ، عوامل پیروزى یا در شكست در جنگ ، اثرات مثبت و منفى انتخاب موضع جنگ و ; كه آن حضرت به آن ها اشاره فرموده ، برگزیدم و به نام )جنگ و جهاد در نهج البلاغه ( نام گذارى نمودم . ولى خود معترفم كه این كار، كار من نبود و نیست زیرا بایست این كار را فردى كه رشته اش ‍ نظامى و در این زمینه تخصص دارد و نهج البلاغه البلاغه را در درست بفهمد انجام مى داد و بیان مى داشت كه : تاكتیك و شیوه هاى جنگى كه آن حضرت در نیم سطر و یك جمله بیان فرموده ، از درسها و آموزش هاى نظامى ژنرال ها، سر لشكرها، و مارشال هاى امروز بهتر، مفیدتر، دقیق تر و صحیح تر بوده است .

ولى از باب )ان لم یدرك كله لم یترك كله ( و از نظر:
آب دریا را اگر نتوان كشید
لیك به قدر تشنگى باید چشید
یعنى آن اندازه و آن مقدار كه از دست یك طلبه مبتدى مى آید، یعنى جمع آورى سخنان و فرمایشات آن حضرت در این زمینه انجام دهم .
به امید اینكه دانشمندان و نویسندگان حق مطلب را ادا نمایند، و به امید پیروزى مسلمین بر استكبار جهانى ، به فرماندهى كل قوا امام خمینى دام ظله العالى زمینه ساز تشكیل حكومت جهانى اسلام زیرا لواى مهدى موعود امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف .

جهاد در اسلام
آیین نجات بخش اسلام كه تمام قوانین و احكامش در جهت رشد، ترقى و تكامل مادى و معنویت بشریت است . و همیشه پیروانش را به حركت به سوى كمال سفارش اكید مى نماید، براى فرد و جامعه اى كه با مانعى مواجه شوند، دستورى براى شكستن سد و برداشتن مانع ، وضع نموده است ، تا در روند تكاملى انسان وقفه اى پیش نیاید، و آن دستور)جهاد( و مبارزه بى امان با هر نیرویى بازدارنده انسان از رشد و تكامل كه هدف آفرینش ‍ است ، مى باشد.

زیرا تنها وسیله و پدیده اى كه با كمك و توسل به آن مى توان جلو عوامل مزاحم فردى و اجتماعى را گرفت ، و از گسترش فساد و ستم جلوگیرى نمود، بیدادگران را سركوب كرد، متجاوز را سر جایش نشاند، زنجیر بردگى را برید، حق و عدالت را برداشت و حقوق از دست رفته را باز گرفت )جهاد( است .
على علیه السلام مى فرماید:

)اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیائه ، و هو لباس التقوى ، و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه(
اما بعد، جهاد درى است از درهاى بهشت ، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشودهه است ، جهاد لباس تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداوند است .
آرى ، جهاد درى است كه هر كس آن شایستگى و لیاقت را پیدا كند كه از آن در وارد شود، در این محیط و جامعه اى بهشت گونه و زندگى شیرین توام با عزت ، قدرت ، آزادى ، وحدت و دور از ستم ، خشونتت ، تعدى ، نفاق ، تبعیض ، گناه و فساد شكل خواهد داد، و در جهان دیگر به بهشت برین كه جایگاه انبیا اولیا شهدا، مؤ منین ، مجاهدین ، متقین و مقربان درگاه پروردگار است ، راه خواهد یافت .

در وصیت به حسنین علیه السلام ، آنها را به مجاهدت سفارش مى فرماید:)و الله الله فى الجهاد باموالكم و انفسكم و السنكم فى سبیل الله (خدا را، در مورد )جهاد(با اموال ، جانها، و زبانهاى خویش در راه خدا.
در خطبه دیگر مبارزه با گمراهان را لازم مى شمارد:
)اما بعد; فان جهاد من صرف عن الحق رغبه عنه وهب فى نعاس ‍ العمى و الضلال اختیارا. فریضه على العارفین ، و انا قد هممنا بالمسیر(
سراشیب نابینائى و گمراهى فرو افتاده ، بر رهروان حق لازم است ، ما كمر همت بسته ایم ;
و در جاى دیگر حضرت جهاد را تعمیم مى دهد و بر زن و مرد لازم مى داند كه جهاد مردها را بذل مال و جان ، و جهاد زن ها را صبر بر مشكلات و تحمل آنچه از جانب شوهردارى مى بینید بیان مى فرماید.

)كتب الله الجهاد على الرجال و النساء فجهاد الرجل ان یبدل ماله و نفسه حتى یقتل فى سبیل الله و جهاد المراه تصبر على ماترى من اذى زوجها و غیرته(
خداوند جهاد را بر زن و مرد نوشته است ، جهاد مردها دادن مال و جان و پذیرفتن شهادت در راه خدا مى باشد.
جهاد زنان ، صبر بر مشكلات شوهردارى و غیرت شوهرش مى باشد. با توجه به اینكه تنها راهى كه مى تواند مانع تحقق یافتن آرزوهاى زورگویان و استعمارگران شود.
)جهاد(است ، حضرت مى فرماید:
)و بادروا جهاد عدوكم (
به جهاد دشمنان خویش مبادرت ورزید.
فلسفه جهاد
فلسفه تشریع جهاد در اسلام بدین جهت است كه بساط شرك بت پرستى ، فساد و تجاوز و بیدادگرى از جامعه و زمین بر چیده شود و امت مسلمان در سایه عدالت و آزادى و در محیط دور از گمراهى ، تباهى تبعیض به زندگى توام با مهر و محبت و خلوص بسر برند.

قرآن مى فرماید)و قاتلوهم حتى لا تكون فتنه و یكون الدین الله ( با آنها پیكار كنید تا فتنه باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد.
یعنى بر ملتى و امتى كه شرك و بت پرستى به عنوان آیین حاكم باشد، و در جامعه اى كه فساد و انحراف اخلاقى رایج شود، و ظلمت به جاى نور قرار گیرد، و باطن جایگزین حق گردد، این دین یك نوع خرافه و این اندیشه یك نوع بیمارى فكرى است ، كه باید به هر قیمت شود آن را ریشه كن ساخت ، تا این بیمارى به دیگران سرایت ننماید.
در آیه دیگر به دنبال اذن جهاد، در بیان یكى از فلسفه هاى جهاد مى فرماید:

)و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذكر فیها اسم الله كثیرا(
و اگر خداوند (با اذن جهاد) بعضى از آنها را به وسیله بعضى دیگر دفع نكند. دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد.
بدین معنى كه اگر افراد با ایمان و فداكار، ستمگران و مستكبران را به حال خودشان واگذارند و آنها هراسى و خوفى از مردم متدین نداشته باشند، اثرى از دیرها، صومعه ها، و مساجد نخواهد گذاشت ، زیرا )معبدها جاى بیدارى است ، و محراب میدان مبارزه و جنگ است ، و مسجد در برابر خود كامگان سنگر است ( و قهرا چنانچه دست یابند تمام این مراكز را با خاك یكسان خواهند كرد.

و نیز ویران نمودن مساجد و معابد تنها با تخریب نیست ، و امكان دارد از راه غیر مستقیم ، به وسیله فراهم ساختن سرگرمى هاى ناسالم ، یا با تبلیغات سوء مردم را از مساجد منحرف نمایند، و به این ترتیب آنها را عملا به ویرانه اى تبدیل كنند. امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
)فو الله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم . الا ذلوا(به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم قرار گیرد هتما ذلیل خواهد شد.
یعنى ملتى كه در زمان جنگ به سوى دشمن نشتابند و از رفتن به میدان جهاد اجتناب كنند و مورد یورش دشمن قرار گیرند، شكست خواهند خورد و ذلیل و خوار خواهند شد، و ملتى كه با استقبال دشمن بروند و در برابر آنان سر سختى و مقاومت نشان دهند و ضربات كوبنده بر آنها وارد سازند پیروز مى گردند.
در خطبه اى دیگر، بارور شدن درخت دین را یكى از فلسفه ها و ثمرات جهاد مى شمارد.

) لعمرى لو كنا ناتى ما اتیتم ما فام للدین عمود، و لا اخضر للایمان عود(
به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه اى براى دین برپا نمى شد و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گردید.
یعنى اگر ما هم ، چون شما از شركت در میدان جهاد و ترس و هراس داشتیم و از مبارزه با دشمنان اسلام خوددارى مى نمودیم ، نه از دین خبر بود و نه از اسلام اثرى .
و در نیایشى ، هدف و فلسفه توسل به جنگ و جهاد را چنین بازگو مى فرماید:
)اللهم انك تعلم انه لم یكن الذى كان منا منافسه فى سلطان و لا التماس ‍ شى ء من فضول الحطام ، ولیكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك ، فیا من المظلومون من عبادك ، و تقام المعظله من حدودك(

پروردگارا! تو مى دانى آنچه ما انجام دادیم نه براى این بود كه ملك و سلطنتى به دست آوریم ، و نه براى اینكه از متاع پست دنیا چیزى تهیه كنیم ، بلكه به خاطر این بود كه نشانه هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم ، و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشكار سازیم ، تا بندگان ستمدیده ات در ایمنى قرار گیرند، و قوانین و مقرراتى كه به دست فراموشى سپرده شده بار دیگر عملى گردد.
یعنى ، خداوندا!
تو خوب مى دانى و شاهدى كه ما نه براى غنایم جنگى و نه جهت حفظ ریاست ، به سایه اسلحه پناه بردیم و شمشیر به دست گرفتیم ، كه هدف ما زنده نمودن ارزش هاى اسلامى ، برقرارى صلح و صفا مى باشد، تا ستمدیگان آسوده خاطر و فارغ بال زندگى نمایند، و دستوراتت كه از یادها رفته و به فراموشى سپرده شده است ، پیاده گردد.

جهاد رمز عزت اسلام
آیین مقدس اسلام كه برنامه هایش در جهت عظمت اسلام و عزت مسلمین است و مى خواهد مسلمان ها در برابر بیگانگان با عزت و آبرومند باشند، به پیروانش دستور مى دهد، كه چنانچه مورد تهدید و یورش اجانب قرار گرفتید و حیثیت مكتب و یا خودتان به مخاطره افتاد، به)جهاد( كه) رمز عزت اسلام (است ، متوسل گردید.
امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
)فرض الله الایمان ; و الجهاد عز اللاسلام (
خداوند واجب فرمود ایمان را براى ; و جهاد را براى سربلندى اسلام .
و در مورد دیگر مى فرماید:
)فانه ذروه الاسلام(

)جهاد( قله مرتفع اسلام است .
آرى ، به حق ، اسلام در مدت كوتاه به وسیله )جهاد( به قله عظمت و مسلمین به سبب برخوردار بودن از روحیه مبارزه ، به اوج شكوه و عزت رسیدند و بر دیگران سرورى نمودند، ولى با كمال تاءسف به مرور زمان این اصل اسلامى را فراموش كردند و این ویژگى را از دست دادند، و رفته رفته علاوه بر از دست رفتن سیادت شان ، به ظلم پذیرى تن دادند و به ستم كشى خو كردند و در نتیجه با از دست دادن اراده و شخصیت خویش ، به اسارت جسمى ، فكرى و فرهنگى بیگانگان درآمدند و عقب مانده و بى سواد نگه داشته شدند.
و در خطبه اى كه به تفصیل از)جهاد( سخن مى گوید، خوددارى از آن را مایه ذلت و بدبختى مسلمان ها مى خواند:

)فمن تركه رغبه البسه الله ثوب الدل ، و شلمه البلاء، و دیث بالصغار و القماءه و ضرب على قلبه بالاشهاب و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف(
مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس بر تن آنها مى پوشاند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقیر و ذلیل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضییع جهاد، حق آنها پایمال مى شود و نشانه هاى ذلت در آنها آشكار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.
و در خطبه اى كه امام علیه السلام هنگام بسیج مردم به سوى لشكریان معاویه ایرد نموده است ، خطاب به كسانى كه ترسو و زبون بودند و از رفتن به میدان رزم و جهاد هراس داشتند، مى فرماید:

)اف لكم ! لقد سمئت عتابكم ! ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا؟ و بالذل من العز خلفا؟ اذا دعوتكم الى جهاد عدوكم دارت اعینكم (
نفرین بر شما! از بس شما را سرزنش كردم خسته شدم ! ایا به جاى زندگى (لذت بخش ) آخرت به زندگى موقت دنیا راضى گشته اید؟ و به جاى عزت و سر بلندى ، بد بختى و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جهاد با دشمن دعوت مى كنم چشم تان از ترس در جام دیده دور مى زند. یعنى ، شما كه به سخنان و نصایح من كه خواهان سربلندى و سعادت شما و عظمت اسلام هستم گوش نمى دهید، و از رفتن به میدان رزم و جهاد كه ضامن عزت و شرف شما است ، به خاطر بزدلى و غرق در زندگى ، سرپیچى مى نمائید، و در نتیجه ذلت و خوارى دامن گیرتان خواهد گشت ، سزاوارنفرین مى باشید.

جهاد وسیله تقرب به خدا
بدون تردید همانگونه كه انجام بسیارى از اعمال عبادى از روى اخلاص ‍ مانند نماز، روزه و حج و; روح انسان را به سوى رشد و تكامل سوق مى دهد و انسان را تزكیه مى كند و به خدا نزدیك مى نماید، جهاد نیز مبارزانى را كه با میل و رغبت و عشق و علاقه از متعلقات ، شكوفه ها، جلوه ها و مظاهر درخشان دنیوى دست مى كشند و خانه و كاشانه و زن و فرزند را جهت هدفى الهى و بزرگ ترك مى كنند، به مقام پروردگار و عالى ترین مرتبه انسانى بالا مى برد.

زیرا مجاهدان و رزمندگانى كه براى دریدن تارهاى شرك و زدودن زنگارهاى كفر و برپا داشتن كلمه توحید و پاسدارى از اسلام و قرآن ، و یا به جهت سر كوبى ستم گران و متجاوزین و نجات از قید اسارت مى جنگند، عمل كنندگان به سخت ترین فرمان پروردگار هستند.
پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله فرموده :
)افضل الاعمال احمزها(
بهترین عمل دشوارترین آن مى باشد.
و امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
)افضل الاعمال ما اكرهت نفسك علیه(
برترین اعمال آن است كه در عین عدم تمایل ، خویشتن را بر انجام آن وادار كنى .

لذا یكى از راه هاى تقرب به پروردگار، مبارزه در راه خدا ) جهاد فى سبیل الله ( است ، على علیه السلام مى فرماید:
)ان افضل ما توسل به المتوسلین الى الله سبحانه و تعالى ) الایمان به برسوله و الجهاد فى سبیله( برترین وسیله اى كه متوسلان مى توانند با آن به سوى خداوند تقرب جویند: ایمان به او پیامبر او است و همچنین جهاد در راه او.

یعنى بهترین وسیله و راهى كه مى تواند انسان دلباخته به مقام قرب ) الله (را به او نزدیك نماید. پس از ایمان به پروردگار، و بعد از تمسك و توسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام جهاد و مبارزه در راه خدا مى باشد.
مجاهد و پیكارگرى كه با جهاد و از خود گذرى خود، سعى و تلاش مى كند دستورات الهى را پیاده كند، یا از آن پاسدارى نماید، و در این راه از همه چیز و همه كس صرف نظر مى كند، و تمام همش انجام مسوولیت شرعى اش است ، بدون تردید پیشگاه بارى تعالى مقام و منزلت عالى دارد.
و در خطبه دیگر مى فرماید:

)ایها الناس ;. استعدو للمسیر الى عدو، فى جهاده القربه الى الله و درك الوسیله عنده(
اى مردم ! براى رویارویى با دشمن آماده شوید، چه جهاد با آنها راهى است براى نزدیكى به پروردگار و منزلت یافتن در نزد وى .
مقام مجاهد
رزمندگان و مجاهدانى كه با تجاوز گران مى جنگند و آنها را در هم مى كوبند، یا براى باز گرفتن حقوق از دست رفته خود و ملتش فداكارى مى كنند، یا به جهت قطع زنجیر بردگى ، رهائى از قید اسارت و رسیدن به استقلال و آزادى دست به اسلحه مى برند و جان بر كف جهاد و مبارزه مى نمایند، از دیدگاه اسلام داراى مقام ارجمند و عالى مى باشند:
) من یقاتل فى سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوثیه اجرا عظیما(
و آن كس كه در راه خدا پیكار كند و كشته شود یا پیروز گردد پاداش بزرگى به او خواهیم داد.
سرنوشت مجاهدانى كه عاشقانه و آگاهانه به میدان رزم شتافته اند، و در راه خدا مبارزه مى نمایند از دو حال خارج نیست ، یا شهید مى شوند و یا با در هم كوبیدن دشمن ، بر او پیروز مى گردند، و در هر صورت از پاداش بزرگ الهى بهرمند مى شوند.
در آیه دیگر مى فرماید:

)لا یستوى القاعدون من المومنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله باموالهم و انفسهم ، فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم على القاعدین درجه (
افراد با ایمانى كه بدون بیمارى و ناراحتى از جهاد بازداشتند با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند یكسان نیستند، خداوند مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان برترى بخشیده ;
آیه دیگر از مقام ارجمند مبارز در راه خدا چنین دفاع مى كند:
)اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فى سبیل الله لا یستون عند الله (
ایا سیراب كردن حاجیان خانه خدا و آیباد ساختن مسجد الحرام را همانند (كار) كسى قرار دادید كه ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه خدا جهاد كرده است (این هر دو) هرگز نزد خدا مساوى نیستند.

در شان نزول این آیه آمده كه )شیبه(
)عباس ( هر كدام بر دیگرى افتخار مى كردند و مشغول گفتگو بودند كه على (علیه السلام ) نزدشان رسید، و پرسید به چه چیز افتخار مى كنید؟
)عباس ( گفت : امتیاز من مساءله آب دادن به حجاج خانه خدا است .
)شیبه ( گفت : تعمیر كننده مسجدالحرام (و كلید دارخانه كعبه ) هستم .
على علیه السلام فرمود: با اینكه از شما حیا مى كنم ، باید بگویم : افتخار من كه جهاد در راه خدا است و باعث ایمان آوردن شما شد بر افتخار شما ترجیح دارد.
)عباس ( خشمناك برخاست و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله شتافت (بالحن شكایت ) گفت : یارسول الله ! من حقیقتى را بیان كرده ام و چه باك دارد اگر از سخن حق ناراحت گردد.

جبرئیل بر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نازل شد و این آیه را آورد تا براى آنها بخواند.
)اجعهلتم سقایه الحاج(
در بیان مقام و منزلت رزمندگان اسلام ایات بسیارى وجود دارد كه ما به آوردن همین چند آیه بسنده مى نمائیم و براى اینكه مطلب جامع تر باشد چند حدیث و روایتى ردر این موضوع نیز مى آوریم :
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
)اخبرنى جبرئیل بامر قرت به عینى و فرح به قلبى ، قال : یا محمد من غزى من امتك فى سبیل الله فاصابه قطره من السما اوصداع ، كتب الله له شهاده یوم القیامه (
به من خبر داد )جبرئیل ( به امرى كه چشمم روشن و دلم شاد شد، كه اى محمد! هر كس از امت تو در راه خدا جهاد كند، و در این مبارزه و پیكارتنها قطره آبى از آسمان بر او اصابت كند، یا سر درد شود، خداوند متعال در روز رستاخیز مقام شهید نصیب او مى گرداند.
اینكه به خاطر برخورد قطره آبى و یا مبتلا شدن به درد سر، به جهاد گران )فى سبیل الله ( مقام شهید اعطا مى شود، پیدا است كه مقام جانبازان و معلولین میدان رزم و یا به خون خفتگان معركه جهاد، چه اندازه عالى است .

و امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
) من انكره بالسیف لتكون كلمه الله هى العلیا و كلمه الظالمین هى السفى فذلك الذى اصاب سبیل الهدى و قام على الطریق و نور فى قلبه الیقین(
و آنكس كه با شمشیر براى بزرگداشت نام خدا و سركگونى ظالمان به مبارزه برخیزد او به راه هدایت راه یافته و بر جاده حقیقى گام گذارده و نور یقین در قلبش تابیده است .
آرى ، چه كسى از آن رزمنده سلاح به دوش فداكار، كه به جهت اعتلاى كلمه )الله ( و نابودى زورگویان با آنها در ستیز است . و جز براى پیاده نمودن دستورات الهى نمى اندیشیدند و غیر از نجات ستمدیدگان از زیر سلطه ستمگران هدفى ندارد، به راه راست و)صراط مستقیم ( هدایت یافته و قلبش از نور حق روشن شده است ؟
و امام صادق علیه السلام مى فرماید:

)ثلاثه دعوتهم مستجابه احدهم الغازى فى سبیل الله فانظروا كیف تخلفونه (سه طائفه اند كه دعاى شان مستجاب مى گردد، یكى از آن سه دسته ، مجاهد در راه خدا است ، پس بینید چگونه پشت سرش با او رفتار مى كنید.
یعنى بنگرید، به رزمنده اى كه پیشگاه پروردگار این قدر مقام و منزلت دارد كه خواسته اش رد نمى شود، هنگامى كه او در جبهه است ، شما پشت سر و در غیابش با وى و بستگانش چگونه عمل مى نمائید، ایا با نوازش و سركشى از خانواده و بستگانش روحیه اش را در معركه نبرد تقویت مى كنید، یا با اذیت و آزار فامیل و دودمانش سبب شكستن روحیه اش مى گردید. آیا از او به نیكى یاد مى نمائید، یا تهمت و بر چسب و حرف مى زنید.
اذن جنگ

جنگ از سویى توام با فدا شدن ، خرابى ، زیان ، تلفات ، خسارات مالى و جانى و ایجاد مشكلات ، و از جانب دیگر گاهى سرنوشت كشور، استقلال میهن و حفظ مكتب در گرو آن و مبارزه بى امان با دشمنان قسم خورده اسلام و كشور مى باشد.
لذا اجازه یا فرمان جنگ كار آسان و ساده نیست و از دست هر كس ، جز فرمانده كل قوا یا شوراى عالى دفاع یا شوراى نظامى ساخته نمى باشد، و آنها نیز باید فرمان دادن جنگ شان روى یك مبنا و با دقت و مطالعه صورت پذیرد كه وقتى كه جنگ را یك تكلیف شناخت و ضرورت یافت ، قاطعانه و به دور از تردید براى محو و نابودى دشمن فرمان جنگ دهند. چنانچه على علیه السلام چنین كرد.

امیرالمؤ منین علیه السلام كه اسطوره تقوى ، الگوى ایثار و مظهر عدالت است كه خود مى فرماید:
) الله لو اعطیت الاقالیم البسعه بما تحت افلا كها على ان اعصى الله فى نمله اسبلها جلب شعیره ما فعلته (سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمان هاى آنها است به من دهند براى اینكه خدا را درباره مورچه اى كه پوست جوى از آن بر بایم ، نافرمانى نمایم نمى كنم .

على علیه السلام با این صفات ، هنگامى تشخیص مى دهد كه حفظ نظام اسلامى ، اجراى حدود و پیاده نمودن احكام الهى ، جلوگیرى از لغزش امت به انحراف ها، پاسدارى و حراست از وحدت امت اسلامى ، در گرو ریشه كن نمودن : پیمان شكنان (ناكثین )، از حق دست برداشته ها (قاسطین )، و از دین بیرون رفته ها (مارقین ) است ، اذن جنگ و فرمان تار و مار نمودن آنها را مى دهد، و خود به این كار اقدام و عمل مى نماید و بعض پیروانش را كه تعلیل و تعلل مى كند، و از قتل آنها سرباز مى زند و شانه خالى مى كند، نكوهش مى فرماید و بارها در خطابه ها، نامه ها و جلسات ، لشكرش را دعوت به جنگ و مبارزه بى امان با آنها مى نماید:

) لكنى اضرب بالمقبل الى الحق المدبر عنه و بالسامع المطیع المریب ابدا حتى یاتى على یومى (
من همواره به كمك انسان حق طلب ، اعراض كنندگان از حق را، و با انسان حق شنو كه مطیع وظایف الهى است ، گنهكار آشوب گر را خواهم كوفت تا آنگاه كه واپسین روز حیاتم فرارسد.

در جاى دیگر چنین جنگ را امضا مى فرماید:
)فان ابوا اعطیتهم حد السیف و كفى به شافیا من الباطل و ناصرا للحق (اگر از عدل و داد امتناع بورزند لبه شمشیر بر آنان عرضه خواهم كرد، این شمشیر دواى شفابخش بیمارى باطل گرایان است و یاور حق .

یعنى براى مبتلایان به مرض باطل گرائى ، داروى بهتر از )اسلحه ( نیست . و براى )حق ( یاوران و نصرت كنندگانى نیرومندتر از )شمشیر( وجود ندارد.
و در خطبه دیگر خطاب به لشكریانش اعلام مى دارد كه در برابر باطل گرایان و منحرفین از سبیل الله بدون كوچكترین اغماض و سهل انگارى خواهم جنگید و از آنها مى خواهد كه نیز مردانه مبارزه نمایند و چنین مى فرماید:
)و لعمرى ما على من قتال من خالف الحق و خابط الغى من ادهان و لا ایهان ، فاتقوا الله عباد الله و فروا الى الله من الله ، و امضوا فى الذى نهجه لكم ، و قوموا بما عصبه بكم ، فعلى ضامن لفلجكم اجلا ان لم تمنحوه عاجلا(

به جان خودم سوگند در جنگیدن با كسى كه مخالفت حق كرده و در راه ضلالت و گمراهى قدم نهاده است مساحمه و سستى نمى كنم ، پس اى بندگان خدا از خدا بپرهیزید و از خدا به سوى خدا بگریزد و در راه روشنى كه جلو شما قرار داده بروید و قیام كنید به چیزى كه مكلف نموده است شما را، پس اگر در دنیا رستگار نشدید على ضامن پیروزى و رستگارى شما در آخرت است .
امام علیه السلام در قسمت دیگرى از سخنانش كه هنگام بیرون رفتن براى پیكار با اهل )بصره ( بیان فرموده ، اینگونه اجازه نابودى فتنه اندازها را داده اند:
) الله لقد قاتلتم كافرین و لا قاتلنهم مفتونین و انى لصاحبهم بالامس ‍ كما انا صاحبهم الیوم (
سوگند به خدا در آن هنگام كه قریش در كفر غوطه ور بودند، با آنان به پیكار بر خاستهه ام و امروز هم كه منحرف شده و فساد به راه انداخته اند، باز پیكار خواهم كرد، من همان شخص هستم كه دیروز رویارویشان بودم و امروز هم در برابر شان ایستاده ام .
همانگونه كه دیروز كافر بودشان آنها را بر مى انگیخت با اسلام بجنگد، كه پاسخ دتندان شكن دادیم ، امروز كه با شعار مسلمان بودن ، دست به توطئه و فساد مى زنند به سزاى اعمالشان مى رسانم .

در خطبه دیگر، هنگام قرار گرفتن بر سر دوراهى : ذلت و كفر ورزیدن به دستور و آئین پیامبر، یا جنگ . كه پس از مطالعه و در نظر گرفتن جوانب مساءله ، و رد خطر دیدن اصل نظام و اساس اسلام ، جنگ را انتخاب و ترجیح مى دهد، مى فرماید:

)و لقد ضربت انف هذا الامر و عینه و قلبت ظهره و بظنه فلم ارلى فیه الا القتال او الكفر بما جاء محمد صلى الله علیه و آله (
من بینى و چشم این امر را زدم و پشت و روى آن را گرداندم (همه سطوح و ابعاد غائله شام و كاخ نشین آن را بررسى و تحقیق نمودم ) در نتیجه جز تخییر میان دو موضوع ندیدم : یا نبرد با آن طغیانگر فرعون صفت و یا كفر به آنچه كه محمد صلى الله علیه و آله آورده است .
و نیز در جاى دیگر با اشراه به ضرورت جنگ مى فرماید كه جوانب موضوع را بررشى نمودم . راهى كه به سوى سعادت و فلاح رهنمائى نماید جز جنگ نیابیدم چه اینكه لطمه ناشى از دیگرى با دشمن آسانتر از عذاب و عقاب اخروى است .

)فما وجدتنى یسعنى الا قتالهم و الجود بما جاء به محمد صلى الله علیه و آله فكانت معالجه القتال اهون على من معالجه العقاب و موتات الدنیا اهون على من موتات الاخره (
هیچ چاره اى كه براى من امكان داشت نیافتم مگر اینكه یا با آن تبهكاران به نبرد بر خیزم یا آنچه راكه محمد صلى الله علیه و آله آورده است منكر شوم ، براى من گلاویزى جنگ و كارزار آسانتر از گلاویزى با كیفر الهى بود و كرگ و شكست دنیا برایم از مرگ و سقوط در سراى آخرت آسانتر است .
و هنگامى كه تشخیص مى دهد كه جنگ راه گشاى موانع پیاده شدن برنامه اسلامى ، حافظ ضوابط اسلام و بازدارنده امت از لغزش در انحراف و فساد است ، به جنگ و مبارزه عشق مى ورزد كه خود قسم یاد مى كند.

)والله لا نا اشوق الى لقائهم منهم الى دیارهم (.
سوگند به خدا من به رویاروئى با آن دشمنان مشتاق ترم از اشتیاق آنان به سرزمین و دیار خود.
در خطبه دیگر مشاهده مى نمائیم كه حضرتش از جنگ با دسته هاى سه گانه (قاسطین ، ناكثین و مارقین ) كه چه آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد تضعیف و براندازى حكومت عدل على (علیه السلام ) بودند سخن مى گوید كه خود درس و اجازه پیكار با این سه دسته است ، و در عین حال مى آموزد كه راه نجات از دسیسه و توطئه این گونه عناصر، جنگ و ریشه كن كردن آنها، است :

)الا و قد قطعتم قید الاسلام ، و عطلتم حدوده ، و امتم احكامه الا و قد امرنى الله بقتال اهلى البغى و النكث و الفساد فى الارض : فاما الناكثون فقد قاتلت ، و اما القاسطون فقد جاهدت ، و اما المارقه فقد دوخت (.

آگاه باشید رشته اسلام را گسیختید و حدود آن را معطل كردید و احكام آن را از بین بردید، بدانید خداوند مرا به جنگ با ستمگران ، و پیمان شكنان و تباهكاران در روى زمین ، امر فرموده : پس با پیمان شكنان (اصحاب جمل : طلحه و زبیر و; به عبارت دیگر: ناكثین ) جنگیدم ، و با آنان كه دست از حق برداشتند (قاسطین ) جهاد كرده زد و خورد نمودم ، و بر آنان كه از دین بیرون رفتند (خوارج نهروان و مارقین ) خشم نموده زبون و خوارشان كردم .
و در رابطه با خوارج ، طغیان گران و قیام كنندگان علیه حكومت اسلامى كه مى خواستند نظام اسلامى را از بین برند یا به وسیله ایجاد جنگ ، مشكلات و گرفتارى ، رژیم را تضعیف نمایند، امام (علیه السلام ) به بعضى از سرداران لشكر خود (عثمان ابن حنیف ) مى نویسد: اگر برگشتند و هدایت شدند كارشان نداشته باش ، و اگر مساءله به جنگ و مبارزه مسلحانه كشیده شد، به كمك ملت رسالتت را انجام ده و ریشه كن شان نما:

)فان عادوا الى ظلل الطاعه فذاك الذى نحب ، و ان توافت الامور بالقوم الى الشقاق و العصیان فانهد بمن اطاعك الى من عصاك و استغن بمن انقاد معك عمن تقاعس عنك (.
پس اگر به سایه اطاعت و فرمانبردارى برگشتند، آن همان است كه ما دوست مى داریم و اگر كارها، ایشان را به دشمنى و نافرمانى كشاند (آماده نبرد و جنگ شدند) پس با كمك كسى كه فرمان تو را مى برد و پیروى مى نماید، برخیز (قیام و جنگ كن ) با كسى كه فرمانت را نمى برد، و با كسى كه پیرو تو مى باشد بى نیاز باش از آنكه از یارى و مساعدت تو خوددارى مى نمایند.

امام (علیه السلام ) هنگامى كه )معقل ابن قیس ریاحى ( را كه از یاران آن حضرت بود، به عنوان فرمانده سه هزار سرباز تعیین نمود تا به سوى شام بفرستد، مطالب مفید و سودمند درباره تاكتیكهاى جنگى و; بیان داشت و در ضمن سفارش فرمود كه متوجه باشید و دقت لازم را از دست ندهید كه خداى نكردده افراد بى گناه یا كسانى را كه با شما در حال جنگ نیستند، به قتل برسانید:

)لا تقاتلن الا من قاتلك (.
جنگ مكن مگر با كسى كه با تو بجنگند.
یعنى ضمن اجازه جنگ ، متوجه باش دشمنى و كینه دشمن باعث ستم و سبب ظلم بر خصم نگردد و عدالت را در میدان جنگ رعایت نما.
امام (علیه السلام ) در پاسخ نامه برادرش عقیل كه شنیده بود: حضرت شكست خورده و یارانش وى را رها نموده ، و امام در صحنه سیاست و در میدان جنگ تنها است مى نویسد:
)و اما ما ساءلت عنه من راءیى فى القتال ، فان راءیى قتال المحلین حتى القى الله لایزید نى كثره الناس حولى عزه ، و لا تفرقهم عنى وحشه ، و لا تحسبن ابن ابیك – و لو اسلمه الناس – متضرعا متخشعا و لا مقرا للضیم واهنا و لا سلس الزمام للقائد و لا وطى الظهر للراكب المقتعد(.

و آنچه از راءى من درباره جنگ پرسیدى ، پس اندیشه من جنگ با كسانى است كه جنگ با مرا جایز (و حلال ) مى دانند تا اینكه به خدا پیوندم ، انبوه جمعیت و زیادى مردم گرد و اطراف من بر عزت و ارجمندیم ، و پراكندگى ایشان از من خوف و ترسم را نمى افزاید، و پسر پدرت را گمان مدار – هر چند مردم او را رها كنند و تنهایش گذارند – خوار و فروتن باشد، و نه رونده زیر بار زور از سستى و ناتوانى ، و نه سپارنده مهار به دست كشنده ، و نه پشت دهنده براى سوارى كه بر آن سوار شود.
آنچه كه از این نمونه ها استفاده مى شود آن است كه وقتى شرایط براى جنگ و قتال آماده شد، دیگر نباید هیچ گونه مماشات نمود و بى درنگ با اطمینان و اعتماد به نفس به داخل معركه شد و در این راه ثابت قدم و بدون تزلزل براى از بین رفتن فتنه و فساد باید شمشیر كشید و یا دست به ماشه تفنگ برد.
ارتش و سپاه

حفظ و پاسدارى از میهن و حراست از خاك ، ناموس ، شرف و استقلال ، یكى از وظایف سنگین و مهم دولت و ملت است كه این رسالت خطیر و كار عظیم نیاز مبرم به سازماندهى و تشكیلات نیرومند، و ارتش قوى و آموزش ‍ دیده فنون و تاكتیك هاى جنگى و دفاعى دارد، تا این سپاه منظم و تعلیم یافته با تخصص رزمى در سایه تعهد و تعبد به مكتب اسلام ، بتوانند در مواقع لازم و هنگام هجوم لشكر بیگانه و یورش ارتش اجانب ، حملات و خطرات دشمن را دفع و از تهاجم و پیشروى آنها جلوگیرى و شرشان را از سر مردم كوتاه نماید و حافظ حدود و مرز میهن و كشور باشد. لذا امام (علیه السلام ) در تعریف سربازان مى فرماید:
)فالجنود باذن الله حصون الرعیه ، و زین الولاه ، و عز الدین و سبل الامن ، و لیس تقوم الرعیه الا بهم ، ثم لا قوام للجنود الا بما یخرج الله لهم من الخراج الذى یقوون به على جهاد عدوهم ، و یعتمدون علیه فیما یصلحهم و یكون من وراء حاجتهم (.

پس سپاهیان به فرمان خدا براى رعایت دژها و قلعه ها و زینت و آراستگى حكمرانان و عزت دین و راههاى امن و آسایش براى سپاهیان نیست مگر به خراج كه خدا براى ایشان ، و نظام آسایشى براى به جنگ با دشمنان شان توانا مى گردند ، و به آن در اصطلاح كار خود اعتماد مى نمایند و آن هنگام حاجت و نیازمندى ایشان به كار مى رود.
در تمام كشورها و در همه جنگ ها كه در جهان به وقوع پیوسته ثابت شده كه : اگر چه حسن تدبیر مقامات عالى رتبه مملكتى و ایستادگى ، كمك ، پشتیبانى و روحیه كلت در سرنوشت جنگ نقش چشم گیر دارد، ولى توان رزمى ، ایثار، مقاومت ، تلاش و فداكارى ارتش و سپاه است كه دخالت مستقیم و تعیین كننده در سرنوشت جنگ دارد و جنگ را به نفع یك طرف درگیر خاتمه مى بخشد.
هدف جنگ

چیزى كه مشكلات را بر طرف ، موانع را رفع ، راه را براى روند حركت هموار، دور را نزدیك و روى باور )نمى شود( و )نمى توان ( و )نشدنى ( خط بطلان مى كشد )هدف ( است .
هدف را چنین تعریف نموده اند:
هدف عبارت است از آن حقیقت مطلوب كه اشتیاق وصول به آن ، محرك انسان به انجام دادن كارها و انتخاب وسیله هایى است كه آن حقیقت را قابل وصول مى نماید.
آرى هدف موتور حركت به سوى مقصدها، انگیزه رسیدن به خواسته ها، حل كننده ناگوارى هاى ناشى از پیچ و خم راه و فراز و نشیب مسیر است .
هدف است كه برایش مال ها تقدیم و نثار، جان ها قربانى و فدا مى شود.

در برابر عظمت هدف است كه همه چیز كوچك و ارزش و قیمت هر شیئى كاسته مى گردد.
در راه هدف است كه نه تنها از مال ، ثروت ، زندگى و مقام ، كه از خود، جوانان و عزیزان نیز مى گذرند، زیرا رسیدن به)هدف ( در گرو میزان اهمیت قائل بودن به )هدف ( است .
جنگ هم نیاز مبرم ، و احتیاج شدید به) هدف ( دارد كه در سایه داشتن هدف مى توان مشكلات ، ناملایمات ها، رنج و پیش آمدهاى ناشى از جنگ و در راه جنگ را حل ، تحكل و آسان نمود و امت را بسیج ساخت و در جنگ پیروز گردید.

در سایه داشتن هدف است كه مانند جوانان رزمندهه مسلمان چه : ایرانى ، افغانى ، عراقى و لبنانى و; تربیت مى شوند كه براى روى )مین ( رفتن و براى شركت در خط مقدم جبهه از همدیگر سبقت مى گیرند، كه اگر هدف نداشته باشند باید با زور و فشار به جنگ فرستاد و به جنگیدن واداشت ، چنانچه مى نویسد: در ویتنام جنوبى سربازان را داخل تانك مى كردند و درب آن راقفل مى نمودند كه فرا نكنند.

لذا امیرالمومنین على علیه السلام موضوع اهمیت )هدف جنگ ( را در چند خطبه بیان فرموده :
)فلا بقرن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه ، مالى و لقریش ؟ و الله لقد قاتلهم كافرین و لا قاتلنهم مفقونین و انى لصاحبهم بالامس كما انا صاحبهم الیوم (
به یقین باطل را مى شكافم تا حق از پهلوى آن بیرون بیاید، قریش از من چه مى خواهند، سوگند به خدا، من با آنان در آن زمان كه كافر بودند، جنگیده ام و اكنون كه فریب خورده و فساد به راه انداخته اند خواهم جنگید و من همان مقاومت كننده دیروز در برابر شان هستم چنانكه امروز رویارویشان ایستاده ام .
یعنى من كه با قریش مبارزه و پیكار مى نمایم هدفم زنده نمودن حق و نابود ساختن باطل است ، من كه با قریش دیروز جنگیدم و امروز مبارذزه مى نمایم هدفى جز بقاى حق و جلوگیرى از لغزش و انحراف آنها نداشته و نزاع و اختلاف شخصى با آنها ندارم .

در خطبه دیگر مى فرماید: همانگونه كه جنگ هدف دارد، در تاخیر و مهلت دادن به دشمن نیز هدفى را دنبال مى نماید و انتظار گرایش دشمن را به راه راست و صراط مستقیم و دست برداشتن از عقیده باطل مى كشد:

)فوالله ما دفعت الحرب یوما الا و انا اطمع ان تلحق بى طائفه فتهتدى بى و نعشوا الى ضوئى و ذلك احب الى من اقتلها على ضلالها و ان كانت تبوه باثامها(
سوگند به خدا هیچ روزى جنگ را به تاخیر نینداختم مگر به امید اینكه گروهى از مردم (فریب خورده ) به من ملحق و به وسیله من هدایت شوند و با آن بینائى ضعیفى كه دارند از روشنائى من بهره ور گردند این (تاخیر در شروع جنگ كه چنین نتیجه اى را در بر داشته باشد) براى من محبوب تر از آن است كه آن فریب خوردگان را در ضلالتى كه غوطه ورند نابود بسازم اگر چه در سرنوشت و مقصد نهائى با گناهان خود دمساز شوند.

در خطبه دیگر نقش هدف جنگ را چنین بیان مى دارد كه بر اثر داشتن هدف ، پدران ، فرزندان ، برادران و عموهاى خویش را كه از نظر هدف و عقیده فرسنگ ها با هم فاصله داشتیم و اعتقاد و كفر به )الله ( میان ما دورى و جدائى انداخته بود، مى كشتیم و از بین مى بردیم و این عمل بر عقیده ، ایمان و باورما مى افزود، و مقاومت ، تلاش و حركت ما را بیشتر و اضافه مى كرد:

)و لقد كنا مع رسول الله صلى الله علیه و آله : نقتل آبائنا و اخو اننا و اعمامنا: ما یزدیدنا ذلك الا ایمانا و تسلیما و مضیا على القم و صبرا على مضض الالك وجدانى فى جهاد العدو، و لقد كان الرجل منا و الاخرین عدونا یتصاولان تصاول الفحلین یتخالسان انفسهما ایهما یسقى صاحبه كاس المنون (
ما در حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم پدران ، فرزندان برادران و عموهاى خود را مى كشتیم و این جنگ و كشتار با نزدیكترین اشخاص ، براى ما جز ایمان و تسلیم و حركت در راه روشن و بردبارى در برابر نیش هاى درد آگین و كوشش در جهاد با دشمن نمى افزود، در آن زمان مردى از ما و مردى از دشمن ما، مانند دو نر (جنگى ) سخت با یكدیگر گلاویز مى گشتند در حالى كه از خود بیخود شده بودند تا كدام یك از آن دو، كاسه مرگ را بر دیگرى بچشاند.
امام علیه السلام هنگام رفتن به جنگ جمل سخنانى ایراد فرمود و بیان داشت كه مانند گذشته كه در خدمت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله با كفار مبازره مى نمد و هدفش تعالى حق یود، در این جنگ نیز هدفش اظهار حق ، ریشه كن ساختن باطل ، پاسدارى از اساس مكتب و حراست از نظام اسلامى است :
)و الم لا بقرن الباطل حتى اخرج الحق من خاصرته (

سوگند به خدا (در این جنگ مهم ) باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن بیرون آورم . در بخش دیگر از سخنان آن حضرت مشاهده مى نمائیم كه ضمن عرض حال به پیشگاه بارى تعالى ، انگیزه و هدفش از جنگ و مبارزه را، زنده نمودئن دین اصلاح جامعه ، رفع ستم از سر مظلوم اجراى حدود و پیاده كردن احكام الهى بیان مى دارد:
)اللهم انك تعلم انه لم یكن الذى كان منا، منافسه فى سلطان ، و لا التماس شى من فضول الحطام ، و لكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك فیامن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك (بار خدایا تو آگاهى آنچه از ما صادر شده (جنگ ) نه براى میل و رغبت در حكومت ، سلطنت و خلافت بوده ، نه براى به دست آوردن چیزى از متاع دنیا (غنیمت ) بلكه براى این بود و هدفى جز این نیست كه : آثار دین تو را كه تغییر یافته بود باز گردانیم ، و در شهرهاى تو اصلاح ، آسایش و ارامش را برقرار نمائیم (ظلم ، ستم و اختلافات فاحش طبقاتى را كه حاكم نموده اند ریشه كن نمائیم ) تا بندگان ستم كشیده ات در امن ، آسودگى و فارغ از هر گونه تشویق به سر برند و احكام و حدود تو كه معطل مانده جارى گردد و برنامه ات پیاده شود.

در فرازهاى دیگر از سخنانش كه مى خوانید، ضمن بیان فلسفه ارسال پیامبر اكرم و شمردن صفات پسندیده آن حضرت و نیاز مبرم و شدید ملت به آن بزرگوار، انگیزه و هدف رسول اكرم صلى الله علیه و آله از جهاد و جنگ را این گونه باز گو مى دارد:

)ارسله : على حین فتره من الرسل و تنازع من الالسس فقفى به الرسل و ختم به الوحى فجاهد فى الله المد برین عنه و العادلین به (
خداوند پیامبر را زمانى فرستاد كه هیچ پیامبرى باقى نمانده و نزاع ، زد و خورد و مجادله زبانى (اندیشه هاى گوناگون و اختلاف كلمه ) بر قرار بود. پس آن حضرت (پیامبر) در راه خدا و براى خدا جهاد كرد با كسانى كه از خدا اعراض و دورى نموده و مثل و مانند (شریك ) برایش برقرار مى داد.
در قسمت دیگر مى بینیم حضرت پیروانش را امر به دقت ، بصیرت و بینش ‍ و به صداقت ، درستى و خلوص در هدف و نیت سفارش و تاءكید مى نماید و از مشوه كرده خلوص را به امیال شخصى یا اغراض سیاسى دور از رضاى )الله ( شدیدا نهى مى فرماید:

)فانفذوا على بصائركم و لتصدیق نیاتكم فى جهاد عدوكم (
شنا كنید از روى بینائى ، آگاهى و بصیرت و باید در جنگ با دشمن نیست و هدف شما راست و درست باشد و از روى اخلاص جنگ نمائید.
با توجه و دقت به این سخنان امام علیه السلام در این زمنیه ، آشكار مى گردد كه شرط اساسى جنگ ، داشتن انگیزه و هدف الهى ، انسانى و مقدس ‍ مى باشد، و نیز تعیین كننده میزان ایستادگى و مقاومت در جنگ )هدف جنگ ( است .
بررسى ثمرات جنگ

هر كارى اگر نسنجیده انجام گیرد و بدون مطالعه دقیق و حساب نشده صورت پذیرد، غیر عاقلانه ، لغو و فاقد ارزش و ندامت بار است .
جنگ هم از این اصل و قانون كلى مستثنى نیست ، كه بایست پیش از آغاز جنگ و قبل از شروع درگیرى ، تمام جوانب قضیه و به خصوص اثرات مثبت و منفى ، پیامدهاى سودمند و زیان بخش و مشكلات ناشى از جنگ را مورد بررسى و مطالعه قرار داد، زیرا روى همان تصمیم گیرى ، كارها طرح ریزى مى گردد، كه اگر اساسى ، سنجیده و دقیق بود، طرح و نقشه حسابى خواهد بود و ناراحتى و مشكلات به بار نخواهد آورد و اگر سطحى و بدون مطالعه و دقت انجام پذیرد، احساساتى ، نامنظم و خطرناك خواهد بود و پشیمانى در بر خواهد داشت و چه بسا كه ضررش بیش از نفع و یا ضربه اش ‍ جبران ناپذیر باشد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir