توجه : هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید
توضیحات
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله ماتریالیسم دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ماتریالیسم کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ماتریالیسم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله ماتریالیسم :
ماتریالیسم موضوع بحث ، علل گرایش به مادیگری ( ماتریالیسم ) است . اول باید مادیگری ( ماتریالیسم ) را كه موضوع بحث امروز ماست ، از نظر اصطلاح متداول فعلی تعریف كنیم و حدود آن را بیان نماییم ، سپس وارد بحث شویم . واژه ماتریالیسم استعمالات مختلفی دارد كه همه آنها – اكنون كه درباره علل گرایش به ماتریالیسم بحث میكنیم – نمی تواند موضوع بحث ما باشد . مثلا گاهی ماتریالیسم میگویند و مراد مكتب اصالت ماده است ، اما به این معنی كه ماده یك امر اصیل و یك امر واقعی در جهان هستی است ،
نه یك امر فرضی و ذهنی و نمایشی و ساخته ذهن ، در مقابل ایدهآلیسم كه منكر واقعیت ماده است و آن را مخلوق ذهن بشر میداند . اگر ماتریالیسم را به این معنی بگیریم باید همه الهیون را – چه مسلمان و چه غیر مسلمان – ماتریالیست بخوانیم ، زیرا اینها همه ماده را كه واقعیتی است در بستر زمان و مكان ، و حقیقتی است متغیر و متحول و متكامل و محسوس و ملموس ، امری عینی و ماورای ذهنی و ذی اثر میدانند . مادی بودن و ماتریالیست بودن به این معنی با مسأله خدا و توحید منافاتی ندارد ، بلكه عالم ماده و طبیعت به
عنوان یك واحد ” كار ” و یك واحد ” مصنوع ” ، بهترین وسیله برای شناسایی خداوند است . اراده حكیمانه خداوند در جریان همین تحولات مادی كشف میشود . قرآن كریم پدیدههای مادی را به عنوان آیات الهی یاد می كند . و گاهی این كلمه استعمال میشود و مراد از آن انكار موجود ماورای ماده است ، یعنی مكتب انحصار ، مكتبی كه هستی و نظام وجود را در انحصار ماده میداند و هستی را در چهارچوب آنچه در تغیر و تبدل است و در بستر زمان و مكان واقع است محدود و محصور میكند و آنچه را كه از چهار دیواری تغیر و تبدل و احساس و لمس بشر بیرون است ، منكر است و معدوم و نیست میپندارد . اكنون بحث ما پیرامون علل گرایش به این مكتب یعنی مكتب انحصاراست كه چطور شد گروهی از بشر طرفدار انحصار گشتند و به مكتب نفی گراییدند و در صدد انكار خدا برآمده ، بیرون از جهان ماده را نیست پنداشتند .
آیا انسان بالفطره الهی است یا مادی ؟ طرح این بحث به این كیفیت كه علل گرایشهای مادی چیست ، طبعا نمودار این است كه ما مدعی هستیم انسان بالطبع نمی بایست گرایش مادی پیدا كند ، مادیگری یك جریان مخالف طبیعت و فطرت انسان است و چون برخلاف اصل است ، باید به جستجوی علت آن پرداخت و از سببی كه آن را برخلاف اصل و قاعده به وجود آورده كاوش نمود . و به عبارت سادهتر ، اعتقاد به خدا حكم سلامت را دارد و گرایش مادی حكم بیماری را . هیچ گاه از سر سلامت نباید پرسید ، زیرا سلامت بر طبق مسیر و جریان طبیعی نظام خلقت است ، اما اگر دیدیم فردی یا جمعیتی بیمارند ، آنجا باید پرسید : چرا این افراد بیمار شدند ؟ چه موجباتی سبب بیماری آنها شده است ؟ .
این نظر ما درست بر خلاف آن است كه در كتب ” تاریخ ادیان ” معمولا اظهار نظر میكنند . نویسندگان آن كتب غالبا به دنبال این میگردند كه چرا بشر گرایش دینی پیدا كرد ؟ از نظر ما گرایش دینی نیازی به پرسش ندارد . آن ، كشش فطرت است ، بلكه باید كاوش كرد كه چرا بشر گرایش به بی دینی پیدا كرد ؟ فعلا نمیخواهیم این بحث را دنبال كنیم كه آیا دینی بودن یك امر طبیعی است و بی دینی امری غیر طبیعی و یا برعكس است ؟ زیرا از نظر موضوع بحث اصلی ، ضرورتی نمیبینیم . .
البته این مطلب را باید توجه داشت كه مقصود این نیست كه چون گرایش توحیدی یك گرایش فطری و طبیعی است ، آنگاه كه در سطح تعقلات علمی و فلسفی طرح میشود هیچ گونه سؤالی به وجود نمی آورد . خیر ، مقصود این نیست . این مسأله مانند هر مسأله دیگر هر چند مورد تأیید یك غریزه فطری باشد ، آنگاه كه در سطح تعقل طرح میشود ، طبعا سؤالات و اشكالات و شكوك و شبهاتی برای مبتدی به وجود میآورد و راه حلهای لذت بخشی هم در همان سطح دارد . علیهذا ما نمی خواهیم شكوك و شبهاتی كه واقعا برای افرادی پیش میآید نادیده بگیریم و یا آنها را ناشی از خبث طینت و سوء سریره آنها بدانیم . خیر ، چنین نیست . پیدایش شكوك و شبهات در این زمینه آنگاه كه بشر میخواهد همه مسائل مربوط به این
موضوع را حل كند ، یك امر طبیعی و عادی است و همین شكوك است كه محرك بشر به سوی تحقیق بیشتر است . و لهذا ما این نوع شكوك را كه منجر به تحقیق بیشتر میشود ، مقدس میشماریم ، زیرا مقدمه وصول به یقین و ایمان و اطمینان است . شك آنگاه بد است كه به صورت وسواس درآید و آدمی را به خود سرگرم كند ، آنچنانكه میبینیم بعضی افراد از اینكه میتواننددر مسائل تردید كنند لذت میبرند و آخرین منزل سیر فكری خود را تردید و دو دلی میدانند . این حالت ، حالت بسیار خطرناكی است ، برخلاف حالت اول كه مقدمه كمال است . لهذا مكرر گفتهایم که شك ، گذرگاه خوب و لازمی است اما توقفگاه و سر منزل بدی . بحث ما اكنون درباره افراد یا گروههایی است كه شك را توقفگاه و آخرین منزل خویش ساختند . به عقیده ما ماتریالیسم هر چند خود را یك مكتب جزمی معرفی میكند ، ولی جزء مكاتب شك است . منطق قرآن نیز درباره اینها همین است . قرآن میگوید : ” حداكثر این است كه دچار برخی شكوك و ظنون هستند ، ولی در عمل ، آن را به صورت جزم و علم و یقین در میآورند ” .
سابقه تاریخی این طرز تفكر چیز تازه و جدیدی نیست . نباید پنداشت كه پیدایش این طرز تفكر از نتایج تحولات علمی و صنعتی جدید است و در یكی دو قرن اخیر برای اولین بار به وجود آمده است ، مانند بسیاری از نظریات علمی كه در دورانهای قبل نبود و سپس بشر بر آنها دست یافت . نه ، مسلما گرایش مادی بشر پدیده مخصوص قرنهای اخیر نیست ، بلكه از جمله افكار بسیار قدیمی است . در تاریخ فلسفه میخوانیم كه بسیاری از فلاسفه یونان باستان ، قبل از دوران سقراط و نهضت فلسفی او ، مادی بوده و ماورای ماده را انكار میكردند . در میان مردم جاهلیت مقارن زمان بعثت نیز گروهی چنین فكری داشتند و قرآن در مقام مبارزه با آنها برآمده ، سخنشان را نقل و انتقاد میكند :
«و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلكنا الا الدهر . و گفتند : زندگی نیست جز همین زندگی دنیای ما . میمیریم و زنده میشویم و نمی میراند ما را جز دست روزگار . این جمله كه قرآن از مردمی نقل میكند ، هم انكار خدا را در بر دارد و هم انكار معاد را .
ماتریالیسم در دوره اسلامی كلمه ” دهر ” یعنی روزگار . به مناسبت همین آیه و همین كلمه كه در این آیه آمده است ، در دوره اسلامی افرادی را كه منكر خدا بودند ، ” دهری ” میگفتند . در دوره اسلامی به افرادی برخورد میكنیم كه دهری و مادی بودهاند ، خصوصا در دوران عباسیان كه فرهنگها و روشهای مختلف فلسفی وارد جهان اسلام شد . به واسطه آزادی فكری كه در آن دوره برای افكار علمی و فلسفی و دینی ( البته تا حدودی كه با سیاست عباسیین تضاد نداشت ) وجود داشت ، رسما عدهای به عنوان مادی مسلك و منكر خدا شناخته میشدند . این عده با مسلمانان و سایر پیروان ادیان و معتقدین به خدا مباحثه و مجادله میكردند و دلایل خود را بازگو مینمودند و به دلایل اهل توحید ایراد میگرفتند و بالاخره میگفتند و میشنیدند و آزادانه عقاید خود را ابراز میداشتند . تاریخچه اینها در متن كتب اسلامی ثبت شده است . افرادی در زمان امام صادق ( علیه السلام ) در مسجد پیغمبر (ص) جلسه میكردند و از این نوع سخنان میگفتند . كتاب توحید مفضل زاییده یكی از
این جریانهاست . یكی از اصحاب امام صادق ( ع ) به نام مفضل بن عمر میگوید : در مسجد پیغمبر نماز خواندم و سپس در اندیشه فرو رفتم و درباره پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) و عظمت آن حضرت فكر میكردم . در همان حال عبدالكریم بن ابی العوجاء كه به اصطلاح آن وقت زندیق بوده است آمد و به فاصله دورتری نشست . سپس یكی دیگر از هم مسلكان وی آمد . دو نفری شروع كردند به كفر گفتن ، یعنی خدا را انكار كردند و پیغمبر را فقط به عنوان یك مفكر و نابغه بزرگ نه به عنوان فرستاده خدا و مبعوث از جانب او و به عنوان كسی كه از مبدئی غیبی وحی تلقی میكرده است یاد كردند . میگفتند او نابغهای بود كه افكارش را به صورت وحی عرضه داشت تا بتواند در مردم نفوذ كند ، و الا نه خدایی هست و نه وحیی و نه قیامتی . مفضل از شنیدن سخنان آنها سخت ناراحت شد و به آنها ناسزا گفت . سپس به محضر امام صادق ( علیه السلام ) آمد و جریان را به عرض رسانید حضرت او را دلداری داد و فرمود من تو را مجهز میكنم به سخنانی كه بتوانی با آنان مواجه شوی و سخنانشان را جواب گویی . سپس امام صادق ( علیه السلام ( در چند جلسه طولانی تعلیماتی به مفضل داد ، مفضل نوشت و به این ترتیب كتاب توحید مفضل به وجود آمد .
ماتریالیسم در قرون جدید چنانكه میدانیم در قرنهای هجدهم و نوزدهم ، ماتریالیسم به صورت یك مكتب درآمد ، و حال آنكه در گذشته اینچنین نبوده است و آنچه به بعضی مكاتب یونان قدیم نسبت میدهند ، اساس درستی ندارد. معمولا تاریخ فلسفه نویسها خودشان فلسفه نمی دانند و چون بعضی كلمات از برخی فلاسفه در مورد قدم زمانی ماده و یا چیزی از این قبیل میبینند ، خیال میكنند لازمه این فكر ، انكار خدا و ماورای طبیعت است . از نظر ما ثابت نیست كه قبل از قرون جدید مكتبی مادی وجود داشته است ، بلكه قبلا فقط گرایشهای فردی به سوی مادیگری در یونان و غیر یونان وجود داشته است و همین است كه برای بسیاری این احتمال را به وجود آورده است كه شاید پیدایش ماتریالیسم به صورت یك مكتب ، رابطه مستقیم با علم و پیشرفتهای علمی دارد . خود ماتریالیستها البته بسیار میكوشند كه مطلب را به همین صورت جلوه دهند و دیگران را به این مطلب مذعن نمایند كه علت نضج و رواج
ماتریالیسم در قرون هیجده و نوزده ، طلوع نظریات علمی بوده و توسعه علم ، بشر را به این سو كشانده است . این مطلب به شوخی نزدیكتر است تا به یك حقیقت جدی . گرایش مادی از دورانهای باستان ، هم در طبقات دانشمند بوده و هم در طبقات جاهل . در دوره جدید نیز همین طور ، در تمام طبقات افرادی مادی پیدا میشوند ، همچنانكه در تمام طبقات و قشرها خصوصا در طبقه دانشمند گرایشهای الهی و معنوی و ماوراء الطبیعی وجود دارد . اگر مطلب به این منوال بود كه ماتریالیستها میگویند ، باید به همان نسبت كه علم پیشروی كرده است و دانشمندان بزرگ در جهان پیدا شدهاند ، گرایشهای مادی در تیپ دانشمند بیشتر باشد و افراد هرچه دانشمندتر باشند مادیتر باشند ، و حال اینكه واقعیت خلاف آن را نشان میدهد .
امروز ما از یك طرف افرادی معروف و مشهور را میبینیم مانند راسل كه تا حدود زیادی خود را ماتریالیست نشان میدهند . وی میگوید : بشر مولود عواملی است كه در ایجاد او تدبیری به كار نرفته و غایتی در نظر گرفته نشده است . اصل بشر ، نمو و حتی عواطف او چون آرزو ، ترس ، عشق و عقیده چیزی جز مظهر تلفیق تصادفی اتمهای مختلف نیست . . . ” راسل به این ترتیب وجود نیروی شاعر و مدبر حاكم بر جهان را انكار میكند ، هرچند گاهی در بعضی گفتههای خود ، خود را شكاك و ” لا ادری ” قلمداد میكند . از طرف دیگر ، اینشتاین نابغه علمی قرن بیستم را میبینیم كه درست در جهت خلاف نظر راسل ، نظر میدهد و میگوید : در عالم مجهول ، نیروی عاقل و قادری وجود دارد كه جهان گواه وجود اوست ” .
آیا میتوان گفت راسل با مفاهیم علمی امروز آشناست ، اما اینشتاین آشنا نیست ؟ ! یا فلان فیلسوف قرن هیجدهم یا نوزدهم با مفاهیم علمی زمان خویش آشنا بوده اما پاستور خداشناس ، آشنا نبوده و جاهل بوده است ؟ آیا میتوانیم بگوییم ویلیام جیمز ، مرد موحد بلكه عارف عصر خویش یا
برگسون و الكسیس كارل و امثال اینها با مفاهیم علمی زمان خود آشنا نبودهاند و با مقیاس هزار سال قبل فكر میكردهاند ، اما فلان جوان ایرانی كه یكدهم آنها معلومات ندارد و به خدا معتقد نیست ، با مفاهیم علمی زمان خود آشناست ؟ گاهی دیده میشود دو نفر ریاضی دان ، یكی معتقد به خدا و دین است و دیگری مادی است ، یا دو نفر فیزیك دان ، دو نفر زیست شناس ، دو نفر ستاره شناس ، یكی مادی فكر میكند و دیگری الهی . پس مسأله به این سادگی نیست كه بگوییم علم آمده است و مسائل ماورای طبیعت را منسوخ كرده است . این یك سخن كودكانه است . بحثی كه بیشتر باید روی آن تكیه كرد این است كه چه چیز موجب گشت در اروپا ماتریالیسم به صورت یك مكتب ظهور كرد و گروندگان بسیاری پیدا كرد ، هرچند قرن بیستم برخلاف قرنهای هیجدهم و نوزدهم از پیشروی
ماتریالیسم كاست ، بلكه در این قرن نوعی شكست نصیب ماتریالیسم شد . این گرایشهای دسته جمعی ، یك سلسله علل تاریخی و اجتماعی دارد كه باید مورد بررسی قرار گیرد . ما در مطالعات خود به عللی برخوردهایم و همانها را در اینجا ذكر میكنیم . شاید افرادی كه مطالعات بیشتری در زمینههای اجتماعی ، خصوصا در تاریخ اروپا دارند ، علل و اسباب دیگری را بشناسند . ما در اینجا محصول مطالعات خودمان را ذكر میكنیم . ازلیت ماده باز از جمله نمونههای نارسایی فلسفه غربی این است كه خیال كردهاند نظریه ازلیت ماده با اعتقاد به خدا منافی است و حال آنكه هیچ ملازمهای میان این نظریه و انكار خداوند نیست ، بلكه حكمای الهی
معتقدند لازمه اعتقاد به خداوند ، اعتقاد به ازلیت و دوام فیاضیت او و دوام خالقیت اوست كه مستلزم ازلیت خلق است . یكی از دانشمندان روسی در مقالهای كه به فارسی در یكی از مجلهها در چند سال پیش ترجمه شده بود ، نوشته بود كه ابوعلی سینا در میان ماتریالیسم و ایدهآلیسم در نوسان بوده است . چرا این دانشمند درباره ابن سینا اینچنین اظهار نظر میكند و حال اینكه یكی از مشخصات ” ابن سینا ” این است كه در آراء و عقاید خودش به یك روش رفته است و تذبذب و تناقض در گفتههایش یافت نمی شود . شاید حافظه نیرومند و فوق العادهاش كه هیچ گاه افكارش را فراموش نمی كرد ،
یكی از علل این ویژگی است . این دانشمند روسی چون دیده است ابن سینا از طرفی قائل به ازلیت ماده است و برای زمان ابتدا قائل نبوده است ، فكر كرده پس او ماتریالیست است . و از طرف دیگر دیده است كه از خدا و آفرینش و علت نخستین دم میزند ، با خود فكر كرده كه بوعلی به اصطلاح ایدهآلیست است ، پس بوعلی در میان دو قطب ماتریالیسم و ایدهآلیسم در نوسان بوده و عقیده ثابتی در این زمینه نداشته است ! آن دانشمند روسی از این جهت درباره بوعلی اینچنین اندیشیده كه نظریه ازلیت ماده را با مخلوق بودن آن و مخلوق بودن همه جهان منافی دانسته است ، و حال آنكه در منطق ابن سینا كه مسأله ” مناط نیازمندی به علت را بررسی كرده است و مناط نیازمندی به علت را ، امكان ذاتی ” تشخیص داده نه حدوث ، هیچ گونه تناقضی میان ایندو وجود ندارد . قبلا مسأله ” مناط نیازمندی به علت ” را كه از مهمترین مسائل فلسفی است و تنها در فلسفه اسلامی آن مسأله طرح شده است ، طرح كردیم و روشن كردیم كه لازمه معلولیت و مخلوقیت ، ” حدوث زمانی ” نیست . مانعی نیست كه یك موجود ، وجود ازلی و ابدی داشته باشد و در عین حال وجودش ” از غیر ” باشد . درباره این مسأله باز هم سخن خواهیم گفت .
خدا یا آزادی ؟ مسأله معروفی هست در فلسفه و كلام و اخلاق به نام جبر و اختیار . بحث در این است كه آیا انسان در كارهای خود مجبور است و آزادی برای انتخاب ندارد ، و یا حر و آزاد و مختار است ؟ مسأله دیگری در الهیات هست به نام قضا و قدر . قضا و قدر یعنی حكم قطعی الهی در جریانات كارهای عالم و حدود و اندازههای آنها . در مسأله قضا و قدر بحث در این است كه آیا قضا و قدر الهی عام است و شامل همه اشیاء و جریانات است یا نه ؟ و اگر عام است ، تكلیف آزادی و اختیار انسان چه میشود ؟ آیا ممكن است كه هم قضا و قدر الهی عام و كلی باشد و هم انسان نقش آزاد و مختار داشته باشد ؟ جواب این است : بلی . ما خود در رسالهای كه در همین موضوع نوشتهایم و با نام انسان و سرنوشت چاپ شده است ، در این باره بحث كردهایم و ثابت كردهایم كه هیچ گونه منافات میان قضای عام الهی از یك طرف و اختیار و آزادی انسان از طرف دیگر نیست . و البته آنچه ما در آنجا گفتهایم چیزی نیست كه اولین مرتبه ما گفته باشم ، آنچه گفتهایم اقتباس از قرآن كریم است و قبل از ما دیگران اقتباس كردهاند ، مخصوصا حكمای اسلامی مستوفی در این باب بحث كردهاند . اما امروز كه به جهان اروپا مینگریم میبینیمافرادی مانند ژان پل سارتر در شش و پنج این مسأله گرفتارند و چون در فلسفه خود به مسأله انتخاب و اختیار و آزادی تكیه كردهاند . خدا را نمی خواهند قبول كنند . ژان پل سارتر میگوید : چون به آزادی ایمان و اعتقاد دارم نمی توانم به خدا ایمان و اعتقاد داشته باشم ، زیرا اگر خدا را بپذیرم ناچارم قضا و قدر را بپذیرم و اگر قضا و قدر را بپذیرم آزادی فرد را نمی توانم بپذیرم و چون نمیخواهم آزادی را نپذیرم و به آزادی علاقه و ایمان دارم پس به خدا ایمان ندارم . از نظر اسلام ، اعتقاد و ایمان به خدا مساوی است با اینكه انسان آزاد و مختار باشد . آزادی به معنای واقعی ، گوهر انسان است . قرآن كریم خدا را بسیار بزرگ و اراده و مشیتش را عام معرفی میكند ، ولی از آزادی نیز سخت دفاع میكند : «هل اتی علی اعنسان حین من الدهر لم یكن شیئا مذكورا 0 انا خلقنا اعنسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا 0 انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا » آیا بر انسان روزگاری گذشت كه چیزی نبود كه از آن یاد شود ؟ ما او را از نطفه مخلوطی كه دارای خلطها بود آفریدیم ، خلطهایی كه موجب استعدادهای گونه گون بود و او را در معرض آزمایش قرار میدهیم . پس ما او را بینا و شنوا قرار دادیم و راه به او نشان دادیم ، و او خود مختار است كه شكرگزار باشد یا كافر نعمت . یعنی او آزاد است ، میخواهد راه صحیح را انتخاب كند و میخواهد راه كفران نعمت را انتخاب كند . باز قرآن میفرماید : «من كان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا 0 و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فأولئك كان سعیهم مشكورا 0 كلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا » هر كه به نعمتهای زودگذر بسنده كند ، از آن نعمتها هر چه خواهیم به هر كس كه خواهیم زود دهیم و سپس جهنم را برای او قرار دهیم كه در آن داخل شود نكوهیده و دور از رحمت . و هر كس كه خانه عاقبت خواهد و برای آن به مقدار لازم و شایسته كوشش كند و مؤمن باشد ، پس اینان كوشش شان قدردانی خواهد شد . همه را آن گروه و این گروه را از بخشش پروردگارت مدد كنیم ، و عطای پروردگارت منع شدنی نیست .
آری ، این است منطق قرآن . قرآن هیچ منافاتی میان قضای عام الهی و حریت و اختیار انسان نمی بیند . از نظر برهانی و فلسفی نیز در جای خود ثابت شده است كه میان ایندو منافاتی نیست . اما این فیلسوفان قرن بیستم خیال كردهاند كه تنها اگر خدا را نپذیرند آزادند ، آن هم بدین معنی كه در این صورت میتوانند رابطه اراده خود را با گذشته و حاضر ، یعنی با تاریخ و محیط ، قطع كنند و با چنین اراده قطع شده از تاریخ و محیط ، آینده را انتخاب كنند و بسازند ، و حال آنكه مسأله جبر و اختیار به قبول و نفی خدا مربوط نیست . با قبول خدا میتوان برای اراده انسان نقش فعال و آزاد قائل شد ، همچنانكه با نفی خدا نیز طبق قانون علیت عامه میتوان به فرضیه آزادی انسان ایراد گرفت ، یعنی ریشه جبر و یا توهم جبر ، اعتقاد به نظام قطعی علت و معلول است كه هم الهی به آن معترف است و هم مادی . اگر منافاتی میان نظام قطعی علت و معلول و میان آزادی و اختیار انسان نیست همچنانكه واقعا هم نیست اعتقاد به خدا سبب نمی شود منكر آزادی بشویم . تفصیل بیشتر این مسأله را از كتاب انسان و سرنوشت بخواهید . در اینجا چند نمونه دیگر از لغزشهای فلسفی غرب را در الهیات ذكر میكنیم .
تصادف ، خدا ، علیت ؟ برای آنكه بیشتر با طرز تفكر غربی ، اعم از الهی یا مادی ، درباره خدا آگاه شویم خوب است این بحث را نیز طرح كنیم : گروهی اثبات خدا را در گرو خدشه وارد كردن بر قانون علیت و بر اصل ضرورت علی و معلولی پنداشتهاند ، یعنی در گرو همان چیزی كه اساسی ترین پایه اثبات وجود خداوند است ، نه تنها اساسی ترین پایه اثبات وجود خداوند ، بلكه اساس قبول هر نظریه علمی و فلسفی است .
برتراند راسل در كتاب جهان بینی علمی فصلی باز كرده تحت عنوان ” علم و دین ” . مسائلی در این فصل عنوان كرده كه به زعم او محل برخورد علم و دین است . یكی از آنها همین مسأله است و او آن را تحت عنوان ” اختیار ” ذكر كرده است . علت اینكه تحت این عنوان ذكر كرده این است كه در تصور غربی ، اختیار و آزادی كه در مورد انسان به كار برده میشود عبارت است از رهایی از قانون علیت و ضرورت علی و معلولی . پس اگر قانون علیت و قانون موجبیت ( قانون ضرورت علی و معلولی ) را در طبیعت انكار كنیم ، در حقیقت به نوعی اختیار در مورد طبیعت قائل شدهایم . از این رو ” راسل ” این بحث را در زیر تیتر ” اختیار ” طرح كرده است . به عقیده ما طرح این مسأله زیر این تیتر به نوبه خود نشانه دیگری است از اینكه تفكر غربی در این گونه مسائل در چه سطحی است . به هر حال ، راسل میگوید : “تا این اواخر ، اگر چه حكمت كاتولیكی اصل اختیار را میپذیرفت ، با این حال میلی هم به قبول قوانین طبیعی در جهان هستی نشان میداد و این اصل فقط در مورد قبول معجزات استثناء میپذیرفت و اندكی تعدیل مییافت .
. . . .یكی از مراحل رشد قابل توجهی كه اخیرا در شیوه عمل پژوهشگران مذهبی حاصل شده تلاشی است برای نجات اختیار به دستیاری جهلی كه نسبت به طرز سلوك اتمها دارند . . . هنوز با هیچ درجه اطمینانی نمی توان اعلام كرد كه اصولا قانونی كه از جمیع جهات شامل حركات اتمها باشد ، وجود دارد یا حركات این گونه اتمها تا اندازهای تصادفی است . . . در یك اتم حالات مختلفی روی میدهد كه با یكدیگر توالی مستمر ندارند و با فواصل كوچكی از یكدیگر جدا میشوند . یك اتم میتواند یكمرتبه از حالتی به حالت دیگر جهش كند و از این گونه جهشها برای اتم فراوان اتفاق میافتد .
در حال حاضر قانونی وجود ندارد تا معلوم كند كه در فلان موقعیت خاص ، كدام جهش روی خواهد داد و از این لحاظ گفته میشود كه اتم تحت هیچ نظم و قاعدهای قرار نمیگیرد ، اما دارای خاصیتی است كه از نظر مشابهت شاید بتوان به اختیار تعبیر كرد . ادینگتون در كتاب ماهیت جهان فیزیكی با همین امكان ، صحنه بزرگی آراسته است . راسل آنگاه به تاریخچه ” اصل عدم موجبیت ” پرداخته و اضافه میكند :
“من در شگفتم از اینكه ادینگتون برای تأیید اختیار به این اصل متوسل شده باشد ، زیرا اصل مزبور به هیچ وجه نشان نمیدهد كه در سیر طبیعت ، اختیار وجود دارد ” آنگاه درباره این مطلب بحث میكند كه آنچه از مكانیك كوانتومی نتیجه میشود ، نفی علیت نیست ، نفی اصل موجبیت ( و اصل ضرورت ترتب معلول بر علت ) است . میگوید : ” پس در اصل عدم موجبیت ، چیزی كه نشان دهد یك واقعه فیزیكی بدون علت واقع میشود ، وجود ندارد . . . حال بر میگردیم به اتم و اختیاری كه در آن پنداشته میشود . نخست باید دانست كه هنوز معلوم نیست حركت اتم كاملا سرسری باشد . ادعای قاطعیت در تأیید و یا رد این نظریه به یك اندازه غیر علمی و اشتباه آمیز است ، زیرا علم در همین اواخر به كشف این نكته نائل آمده است كه اتم در حوزه عمل قوانین فیزیكی قدیم نیست و برخی فیزیكدانان با بی پروایی از همین مقدمه نتیجه گرفتهاند كه اتم اصلا در حوزه عمل ” قانون ” نیست . . .
آدمی تا چه اندازه باید بی پروا باشد كه رو بنای حكمتی را بر مبنای جهلی بنا كند كه فقط برای لحظهای قابل دوام باشد . . . بعلاوه ایرادهای علمی محضی نیز علیه ایمان به اختیار ، وجود دارد . بررسیهایی كه تاكنون در مورد رفتار حیوانات یا موجودات انسانی به عمل آمده روشن كرده است كه در اینجا نیز مانند زمینههای دیگر میتوان به قوانین علمی ( علی ظ ) دست یافت و این همان است كه در تجربیات ” پاولوف ” آزمودیم . صحیح است كه ما نمی توانیم اعمال آدمی را با هیچ درجه از كلیت پیش بینی كنیم ، لكن این موضوع تا حدی مربوط به پیچیدگی مكانیسم آدمی است و هرگز بیانگر
بی قانونی محض كه باطل بودنش در همه موارد تجربی به ثبت رسیده است نیست و كسانی كه مایلاند جهان فیزیكی از وجود قانون بر كنار باشد ، به نظر من نتیجه این میل خود را در نمی یابند . همه استنباط ما از جریان طبیعت بر اصل علیت استوار است و اگر طبیعت تحت لگام قانون نباشد ، مجموع چنین استنباطی نقش بر آب خواهد بود . در آن صورت ، دیگر نخواهیم توانست از چیزی كه همه جوانب آن را شخصا نیازمودهایم ، آگاهی داشته باشیم ، و حتی اگر جدی تر صحبت كنیم ، آگاهی ما منحصر به تجربه خود ما خواهد بود ، آن هم فقط در همان لحظه آگاهی ، چون حافظه نیز بكلی مشمول قوانین علیت است . در این صورت ، اگر ما ناتوان از این باشیم كه از وجود دیگران و حتی از گذشته خود استنباط موجهی داشته باشیم ، استنباط ما درباره خدا یا هر چیز دیگری كه حكمای الهی آرزوی آن را دارند ، بسی ناچیزتر خواهد بود . . .
در واقع ، هیچ دلیل قانع كنندهای بر این فرض وجود ندارد كه حركات اتمها تابع قانون نباشند ، زیرا فقط در همین اواخر روشهای تجربی توانستهاند آگاهیهایی از حركات اتمهای مجرد را به دست بیاورند و هیچ بعید نیست قوانین حاكم بر این حركات هنوز كشف نشده باشند ” ما نظر راسل را دایر بر اینكه هیچ دلیل قانع كنندهای بر بی قانون بودن حركات اتمها ارائه نشده تأیید میكنیم و بلكه مدعی هستیم محال است چنین دلیلی وجود داشته باشد یا در آینده پیدا شود . و همچنین نظر وی را درباره اینكه اگر قانون علیت در كار نباشد و جهان بی قانون باشد ، همه
استنباطهای ما درباره جهان و درباره خدا و درباره هر چیز دیگر نقش بر آب خواهد بود ، كاملا صحیح میدانیم . آنچه راسل در پاسخ مدعیان بی قانون بودن جهان ( لااقل در درون ذرات اتمی ) اظهار داشته است ، همان است كه حكمای الهی اسلامی در پاسخ اشاعره كه میخواستند منكر ضرورت علی و معلولی بشوند اظهار داشتهاند . ما در پاورقیهای اصول فلسفه و روش رئالیسم و در كتاب انسان و سرنوشت نظر خود را درباره این اصل بیان كردهایم . ولی در اینجا نمی توانیم از اظهار
nx
در جامعه سنتی بخشی از استفاده کنندگان فضا (زنان ) به صورت محدود و تعریف شده در فضاهای شهری و معماری حضور مییافتند. با تبدیل جامعه سنتی به مدرن به ویژه در دهههای اخیر، حضور ...
بهینه سازی فرم بدنه
متخصصین دریایی و نیروی دریایی فعالیتههای زیادی برای افزایش راندمان شناورها، کاهش هزینه عملیات، و بهبود عملیاتهای دریایی انجام داده اند که اغلب ...
واترجت
این سیستم در ابتدا تنها برای شناورهایی کوچکی مناسب بود که نیاز به انجام مانور همراه با محدودیت آبخور نیز بودند. اما در سالهای اخیر از این سیستم برای شناورهای بزرگ ...
تعمیر و نگهداری
رشد خزه های دریایی و ذرات ریز بر بدنه کشتی باعث تغییر زبری شناور شده و باعث کاهش سرعت کشتی یا افزایش مصرف سوخت میگردد. نرخ رشد خزه ها و ذرات مولکولی به ...
نظرات مشتریان
سلام و خسنه نباشید اول بگم که سایت خوب و جامع و با امکانات خیلی خوبی دارید.. مهمتر اینکه کاربر رو بعد از خریدش رها نمیکنید و واقعا پاسخگو هستید. موفق باشید ممنون. امیر
تعداد کل پیام ها :