توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله روانشناسی مرگ دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روانشناسی مرگ  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله روانشناسی مرگ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله روانشناسی مرگ :

روانشناسی مرگ
فهرست:

1- مقدمه
2- مرگ فیزیولوژیكی
3- تجربه مرگ
4- برخورد كودكان با مساله مرگ
5- برخی علل ترس از مرگ
6- غلبه بر ترس از مرگ
7- مرگ رمانتیك
8- شهادت
9- عشق فاتح مرگ
10- اندیشه هایی درباره مرگ
11- آخرین سخنان

مقدمه:
آیا ما می توانیم تصور كنیم كه ؟؟؟؟؟؟ تر از مرگ برای بشر وجود دارد؟ و نیز آیا عانلی كه نوجب توقف جریان مرگ شده باشد وجود دارد؟ پس نباید حیرت كرد كه چرا هر فلاسفه و حتی تمام انسانهایی كه قادر به كمترین درجه تفكر هستند كم وبیش به طرز تشویق آمیزی به مرگ توجه كرده و خود را ناگزیر به ابراز عقیده های پیرامون آن كرده اند. ادیان و فلسفه های مختلف نیز توجیهاتی را درباره وضعیت فانی بودن بشر ارائه داده و كوشیده اند تا معنی و اهمیت آن را روشن كنند.
اینایس لپ از هواداران مكتب «تكامل گرایی» و از پیرامون نیاردوشان است. تكامل گرایی مكتبی است كه از ؟؟؟؟؟؟؟ و علم گرایی نوین پدیده آمده است پیرامون این مكتب معتقدند كه جهان و كائنات بسوی یك پیشرفت از پیش تعیین شده در حركت است ذات و سرشت جهان به گونه ای است كه اجسام آلی و غیر آلی همواره رو به تكامل و تحول هستند زیرا جهان را خداوند خلق كرده است. مكتب «تكامل گرایی» مقوله ای به نام «خداشناسی فرایندی» را در قلمرو فلسفه گشوده است. مكتب «تكامل گرایی» مقوله ای به نام «خداشناسی فرایندی» را در قلمرو فلسفه گشوده است. این مقوله شكل جدیدی از خداشناسی است كه علوم جدید و بویژه دانش تكامل علمی را پذیرا می شود.

می گوید كه طرز عمل خداوند در جهان، یك فرآیند كند و بطئی است كه با بردباری بر عناصر تصادف و شر غلبه می كند و تمامی خیر و خوبی را كه پدید می آوردند در ذات خود نهفته دارد. اینایس لپ در برخورد با مساله مرگ، دیدگاهی را عرضه می كند كه نشانگر ذهن روشن و باز او بوده، و در عین حال بیانگر اعتقاد راسخ وی به خداوند و دنیای آخرت است. البته در چارچوب مذهب كاتولیك به طور خاص و دیانت مسیحیت به طور عام، و نیز پایبندی او به مكتب تكامل گرایی. او، مرگ را یك راز می داند و نه یك مساله می گوید كه هراس از مرگ یك واكنش بسیار عادی در همه انسانهاست اما مضطرب شدن به خاطر مرگ را یك نوع روان پریشی می داند زیرا مرگ همواره با تولد انسان، آغاز می شود و لحظه ای بشر را ترك نمی كند و در واقع زندگی و مرگ لازم و ملزوم یكدیگرند حاصل كلام، اینایس لپ می گوید كه اگر انسان بخواخد بر هراس از مرگ غلبه كند باید به زندگی عشق بورزد و به آن ارزش و معنا بدهد. در توهین بینش است كه عقیده دارد شهادت یك نمونه بارز و كامل نهراسیدن از مرگ است زیرا بیانگر نزدیك ترین و آشكار ترین ارتباط عشق و مرگ است.

1- مرگ فیزیولوژیكی
بدن انسان از یافته های زنده تشكیل می شود. هر یافته، بر اساس ذات خود، فانی است ولی یافته های جدید تولد می یابند تا جایگزین یافته عالی مرده در بدن انسان بشوند. پس از یك دوره معین زمانی، تجدید حیات یافته ها كاهش می یابد و سپس كلا متوقف می شود. از نظر زیست شناسی، مرگ طبیعی یك رویداد ناگهانی نبوده بلكه یك فرآیند تدریجی است از یك نقطه نظر زیست شناسی، ما به محض اینكه متولد می شویم به پیر شدن و مردن می كنیم. ولی مرگ انسان فقط موقعی صورت می گیرد كه میلیونها یافته تشكیل دهنده بدنش بمیرد.

هنگامی كه فعالیت پروتوپلاسمی یافته متوقف می شود، آن یافته می میرد. بدین ترتیب، مرگ از این نقطه نظر زیست شناسی، عبارتست از نابود شدن ساختار یافته ای. اما هر چند كه یافته ها می میرند و بدین طریق موجب مرگ یك فرد می شودند لكن اتم های سازنده یافته ها از بین نمی روند. آنها به یافته های دیگر همان فرد و سایر افرادمنتقل می شوند و از این جهت است كه ما می توانیم با لحنی قاطع از وجود یك خویشاوندی اساسی میان تمام موجودات زنده سخن بگوییم. اتم هایی كه امروز جزئی از كالبد جسمانی من هستند شاید روزی مورد استفاده حیوانات و گیاهان یا شاید سایر انسانها قرار گیرد. اگر ما می خواستیم بپذیریم كه اتم ها دارای روح می باشند. بنابراین پدیده (حلول روح) می توانست یك معنای واقعی بیابد.

از طرف دیگر، خود یافته نیز یك موجود پیچیده است و به همین دلیل نمی تواند فانی محسوب شود زیرا فقط پروتوپلاسم می میرد. نه علم و نه جادو هیچ كدام قادر نیستند كه مانع مرگ سلولها و اندامهای زنده تشكیل شده از آنها گردند با حداكثر كاری كه می كنند اینست كه مرگ ما را به تاخیر بیندازند بعید به نظر نمی رسد كه طول عمر بشر در آینده، دو برابر و یا حتی سه برابر بشود. ولی برای مرگ طبیعی هیچ درمان نهایی وجود ندارد و هیچ اكسیر حیات جاودنان نیز نمی تواند وجود خارجی داشته باشد.تنها مرگ در سن كهولت را می توان یك مرگ طبیعی دانست، این نیز فقط موقعی وجود دارد كه مرگ ناشی از بیماری نباشد- همچنان كه غالبا ناشی از آن است. ا ین بیماری غالبا از نوع مهلك است زیرا بیمار را از قبل در آستانه مرگ طبیعی قرار داده و شاید بزودی به هر تقدیر بمیرد. لذا مرگ یك جوان كه یافته های او در یك فرآیند تجدید حیات مداوم قرار دارند، همواره یك امر اتفاقی است. بهداشت و سایر اقدامات پزشكی می تواند خطر مرگ اتفاقی را از بین ببرد و به شكرانه اینها، نرخ مرگ و میر در میان جوانان به طور چشمگیری در قرن بیستم كاهش یافته است.

«بوگومولتز» و سایر زیست شناسان دست به تلاشهایی زده اند تا یافته های افراد پیر را جوان كرد و بدین طریق سن كهولت و مرگ را به تعویق بیاندازند. نتایج مهمی از این تلاش تهور آمیز به دست آمده است ولی فقط می تواند حتی الامكان مرگ را عقب بیاندازد نه آنكه بر آن غلبه كند. گونه و افراد انسانی می میرند. تنها چیزی كه می تواند از این نظم تجربی مرگ بگریزد خود حیات است. حتی حیات بشریت نیز امروزه در معرض سلاحهای هسته ای قرار دارد.

2- تجربه مرگ
اگر بخواهیم به طور كامل و دقیق سخن بگوییم، ما قادر نیستیم از مرگ تجربه مستقیم داشته باشیم، خواه مرگ خودمان باشد و خواه مرگ دیگران. از دست رفتن آگاهی و شعور یكی از نشانه های مرگ در انسان است، هر چند كه در بعضی موارد شعور خود را از دست می دهیم ولی نمی میریم (نظیر حالت احتضار و اغماء) حتی كسانی كه حالات اغمای طولانی را تجربه كرده اند آنها در مدت اغماء مرده به نظر می رسیدند ولی نمی توانند چیزی درباره مرگ به ما بگویند به این دلیل ساده كه آنها نمرده بودند.

برخی مولفان معتقدند كه عارفانه نزدیك ترین مقایسه و شباهت را با تجربه مرگ دارد. تجربه ما از مرگ فقط می تواند غیر مستقیم باشد. یعنی با تماشای صحنه مرگ یك شخص دیگر است كه انسان به طور عادی آگاه می شود كه همه می میرند و نتیجه گیری می كند كه او نیز باید بمیرد. بنابر گفته های دیگر ما فقط می توانیم تجربه های عادی خود را به دیگران انتقال دهیم و تجربه های عمیق زندگی، به لحاظ ذات و ماهیت شان، غیر قابل انتقال هستند. چون تجربه مرگ معمولا از مشاهده مرگ دیگران به دست می آید صرف نظر از میزان خویشاوندی و دوری یك فرد مرده با ما- لذا پدید آورنده یك تجربه روانشناسی اصیل نخواهد بود. با مشاهده مرگ دیگران، ما به فناپذیری خویش یقین می كنیم ولی تا وقتی كه زنده ایم فقط شخص دیگری است كه می میرد، همواره یك نفر دیگر، كه امكان ایجاد ارتباط عمیق با او را نداریم. تجربه شخص خودم پرایون روابط میان انسانها، اعم از تجربه مستقیم یا غیر مستقیم، مانع از آن می شود كه در بدبینی های دیگر درباره غیرقابل انتقال بودن تجربه های اساسی سهیم شودم با ولی می پذیرم كه چنین ارتباطی دشوار است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir