توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله نوآورى در فلسفه و فلسفه نوآورى دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نوآورى در فلسفه و فلسفه نوآورى  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نوآورى در فلسفه و فلسفه نوآورى

چکیده  
فلسفه نوآورى  
ضرورت بحث از راهکارهاى نوآورى  
فلسفه چیست؟  
نوآورى در فلسفه  
عوامل و موانع نوآورى  
تحول در آموزش فلسفه  
تاریخ فلسفه  
فلسفه هاى دیگر  
رسوخ قدم در سنت  
فلسفه مقایسه اى  
گستره فلسفه  
فلسفه و دین  
فلسفه و عرفان  
فلسفه و دیگر علوم و معارف  
فلسفه و زندگى  
تخصصى شدن همراه با جامعیت  
زمان آگاهى  
دست نیاز به درگاه بى نیاز  
نوآورى در فلسفه اسلامى معاصر  
نتیجه گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نوآورى در فلسفه و فلسفه نوآورى

ـ ابن سینا، حسین بن عبدالله (1405ق)، الشفاء الالهیات، قم، مکتبه آیت اللّه مرعشى نجفى

ـ ابن عربى، محى الدین (1380)، فصوص الحکم، تهران، الزهرا

ـ برهیه، امیل (1377)، تاریخ فلسفه: قرون وسطى و دوره تجدد، ترجمه و تلخیص یحیى مهدوى، تهران، خوارزمى

ـ جوادى آملى، عبدالله (1375)، رحیق مختوم، قم، اسراء

ـ ـــــ  (1361)، «سیره فلسفى حضرت استاد»، در: یادنامه مفسر کبیر استاد علّامه سید محمدحسین طباطبائى، قم، شفق

ـ حسن زاده آملى، حسن (1365)، هزار و یک نکته، قم، رجاء

ـ سهروردى، شهاب الدین (1397ق)، حکمه الاشراق، به همت هانرى کربن، تهران، انجمن فلسفه ایران

ـ مجتهدى، کریم (1379)، فلسفه در قرون وسطى، تهران، امیرکبیر

ـ مطهرى، مرتضى (1379)، مجموعه آثار، ج 5 (نظرى اجمالى به سیر فلسفه در اسلام)، تهران، صدرا

ـ مقام معظم رهبرى (زمستان 1382)، دیدار با اساتید فلسفه حوزه علمیه قم

ـ ملّاصدرا (1981م)، الحکمه المتعالیه فى الأسفار العقلیه الأربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى

ـ نصر، سیدحسین (1383)، سنت عقلانى اسلامى در ایران، ترجمه سعید دهقانى، تهران، قصیده سرا

ـ نویا، پل (1373)، تفسیر قرآنى و زبان عرفانى، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران، نشر دانشگاهى

چکیده

پیدایش و رشد هر علمى در گرو خلّاقیت و نوآورى است. فلسفه، که حاصل تأملات عقلانى درباره پرسش هاى بنیادى و نهایى در هر موضوعى است، یکى از عرصه هایى است که ضرورت دارد درباره تحول و نوآورى در آن بیندیشیم. مراد از نوآورى، برداشتن قدم نظرى جدیدى است که به پیشرفت، گسترش و تعمیق یک علم یا پیدایش یک شاخه علمى کمک کند. فلسفه نیز همچون دیگر حوزه هاى تفکر بشرى با نوآورى ظهور و توسعه یافته است؛ اما نگاهى به تاریخ فلسفه نشان مى دهد که این حوزه در مقاطعى از تاریخش دچار گونه اى رکود شده است. تأمل در پرسش هایى که در این زمینه مطرح اند، مى تواند راهگشا باشد. برخى از این پرسش ها بدین قرارند: آیا نوآورى در فلسفه ممکن است؟ چگونه مى توان در فلسفه نوآورى کرد و راهکارهاى آن چیست؟ عوامل و موانع نوآورى کدام اند؟ چه شیوه اى از آموزش و پژوهش در فلسفه مى تواند به نوآورى بینجامد؟ چه دانش هایى به نوآورى در فلسفه کمک مى کنند؟ آیا هر نوآورى اى مطلوب است؟ آیا اعتقاد به نوآورى با شکاکیت و نسبیت در معرفت تلازم دارد؟ آیا فلسفه معاصر اسلامى در مسیر نوآورى است؟

مقاله پیش رو تأملاتى درباره این گونه پرسش هاست، که در آن ضرورت نوآورى، قلمرو آن، زمینه ها و موانع آن و عناصرى که توجه به آنها در آموزش و پژوهش فلسفى مى تواند به نوآورى بینجامد، کانون تأمل قرار گرفته است

کلیدواژه ها: نوآورى، فلسفه، تاریخ فلسفه، فلسفه مقایسه اى، فلسفه ورزى، نقادى، دین، علم

 

فلسفه نوآورى

مبدع حقیقى خداوند است. او بدیع السموات والارض است. هم ابداع کار اوست و هم کار او ابداع است. (ابن عربى، 1380، ص 172) نه مبدع حقیقى جز او هست و نه هیچ کار او غیرابداعى است. انسان که خلیفه او و کامل ترین مظهر اسماى اوست، مظهر اسم بدیع نیز هست. نوآورى لازمه استعداد انسان براى سیر به سوى بهتر شدن، کمال طلبى، قدرت خلاقه و پویایى حیات و معرفت انسانى است. توقف و سکون در جهانى که همواره در جنبش و تحول است، جز شکست و نابودى نیست. نوآورى نسبتى با نسبیت و شکاکیت و ماجراجویى ندارد، بلکه فلسفه اش آن است که آنچه تاکنون بشر آموخته، کافى نیست و افق هاى بلندى در پیش رو دارد. اساسا یکى از تفاوت هاى بنیادین انسان و حیوان در نوآورى است. برخلاف آنچه در حیوانات مى بینیم که همواره زندگى یکسانى را تکرار مى کنند، دانش، تجربه، معرفت، مهارت و سبک زندگى بشر همواره در تحول است. پس مى توان انسان را به «حیوان نوآور» تعریف کرد. او تا وقتى به راستى حیات انسانى دارد که نوآورى داشته باشد؛ پس باید گفت «نوآورى مى کنم، پس هستم.» جامعه بشرى نیز میدان مسابقه و رقابت در نوآورى در عرصه هاى گوناگون زندگى است و برنده این میدان، جز نوآوران نیستند

مراد از نوآورى، برداشتن قدم نظرى جدیدى است که به پیدایش یک شاخه علمى یا تکامل آن کمک کند. مراد از تکامل یک علم، پیشرفت، توسعه و تعمیق و تدقیق آن یا به عبارت دیگر گسترش طولى، عرضى و عمقى آن است

بنابراین هر سخن تازه اى نوآورى به معناى مثبت و سازنده آن نیست. بسیارى از سخنان تازه، وهم اند، نه کشف؛ مغالطه اند، نه برهان؛ لج بازى فلسفى اند، نه نقد فلسفى؛ بافتن ذوقى و دل بخواهى اند، نه یافتن مستند و مستدل، و هرزگى و ابتذال فلسفى اند، نه مسئولانه اندیشیدن. البته تفکیک مصادیق این عناوین همیشه آسان نیست. باید کوشید در هر حوزه اى مطابق معیارهاى منطقى و قابل دفاع به ارزیابى پرداخت

نفس نوآورى و کشف حقیقت امر مطلوبى است؛ اما نباید اولویت ها را نادیده گرفت. ارزش یک نوآورى بستگى به میزان گره گشایى و ثمربخشى نظرى یا عملى آن دارد. از این رو صَرف فکر و اندیشه در موضوعاتى که ثمر و نتیجه روشن و تعیین کننده اى ندارند، نمى تواند انتخاب هوشمندانه اى باشد. گفتنى است که صِرف استعداد انسان براى نوآورى کافى نیست که ما را به سرمنزل مقصود رساند. باید کوشید کوتاه ترین و آسان ترین راه ها براى شکوفایى قدرت خلاقه انسان پیدا شود که آن هم نیازمند نوآورى است

آیا فرمولى وجود دارد که با به کار بستن آن بتوان به نوآورى رسید؟ قطعا در جهانى که رابطه سببى و مسببى حاکم است، براى نوآورى نیز قاعده و قانونى هست، گرچه ما از آن ناآگاهیم. ما فرمول نوآورى را نمى دانیم و درصدد ارائه آن نیز نیستیم؛ اما عوامل و زمینه هاى بیرونى و درونى بسیارى در این راه هستند که باید آنها را شناخت و به کار بست و موانع فراوانى هست که باید پس از شناسایى، آنها را از سر راه برداشت. آنچه در اینجا مى گوییم نه شرط کافى و نه لزوما شرط ضرورى براى نوآورى است؛ اما مى توان مدعى شد که اینها معد، ممد و زمینه ساز و هموارکننده راه براى نوآورى اند. به عبارت دیگر، تضمین نمى توان داد که شخص با رعایت نکاتى که خواهیم گفت به نوآورى برسد؛ اما در عین حال امید بسیارى مى توان داشت که با توجه به این نکات راه نوآورى هموار گردد

ضرورت بحث از راهکارهاى نوآورى

هرچه زمان مى گذرد نوآورى، مانند رکوردشکنى در رشته هاى ورزشى، دشوارتر مى شود. بسیارى از حقایق را اگر دیگران پیش از ما کشف نمى کردند، شاید ما کشف مى کردیم؛ اما چون دیرتر از گذشتگان وارد میدان شده ایم، این امتیاز نصیب پیشینیان شده است. افزون بر این، نکات بدیعى که به ذهن ما مى رسد به احتمال بسیار قبلاً به ذهن دیگران نیز رسیده است و آنچه ما تجربه و کشف مى کنیم دیگرانى پیش از ما آن را تجربه و کشف کرده اند؛ هرچند این کشف ها ممکن است به نام کسى و در جایى ثبت نشده باشند. بنابراین از این جهت هرچه زمان مى گذرد نوآورى دشوارتر مى شود و تا اینجاى کار، روزگار به سود گذشتگان بوده است؛ اما از سوى دیگر، معمولاً با گذشت زمان، امکانات و مقدمات ابداع و نوآورى بیشتر، و زمینه هاى بروز خلّاقیت فراهم تر مى شود و از این جهت لاحقین بر سابقین امتیاز دارند. دسترسى به مدرسه و استاد و کتاب در گذشته بسى دشوار بود و فراهم شدن زمینه براى تحصیل علم و پژوهش، سخت و موانعش فراوان. تسهیلات و امکاناتى که امروزه فراهم است در گذشته به مخیله احدى خطور نمى کرد و کسى نمى توانست حتى آرزوى دستیابى به این امکانات را داشته باشد و رؤیاى آن را در سر بپروراند. این وضعیت معادله را به سود ما تغییر داده است. حال که اصل نوآورى دشوارتر، اما امکانات آن به مراتب فراهم تر است، باید ببینیم چگونه مى توانیم از امکانات موجود براى شکوفایى خلّاقیت و نوآورى به بهترین وجه استفاده کنیم

باید افزود که نباید نگران شد که آنچه کشف شدنى بود کشف شده است و گذشتگان چیزى را براى ما نگذاشته اند. این تصور کودکانه است. آنچه مى دانیم قابل قیاس با آنچه نمى دانیم نیست. خزانه خدا نامتناهى است و حقایق بى شمارى در انتظار کشف شدن صف کشیده اند

فلسفه چیست؟

چون سخن در نوآورى فلسفى است، لازم است اندکى از چیستى فلسفه بگوییم. فلسفه کاربردهایى گوناگون دارد. در کاربردى کهن که ریشه در فلسفه یونانى دارد و البته در معنایى گسترده، معادل حکمت و معرفت بشرى به کار رفته، و به فلسفه یا حکمت نظرى و عملى تقسیم مى شود که تقریبا همه علوم بشرى، یا دست کم علوم حقیقى را دربرمى گیرد. به این معنا فلسفه علم واحد نیست؛ چنان که ابن سینا از آن به «علوم فلسفى» تعبیر مى کند (ابن سینا، 1405ق، مقاله اول، فصل اول، ص 3). در کاربرد دیگر، فلسفه تنها به یکى از شاخه هاى حکمت نظرى یعنى مابعدالطبیعه یا فلسفه اولى گفته مى شود که موضوع آن وجود بما هو وجود است. با این همه امروزه فلسفه بیشتر در معناى سومى به کار مى رود که بنابر آن، فلسفه نه یک علم، بلکه حوزه اى معرفتى است که گروهى از علوم عقلى را دربردارد، همچون مابعدالطبیعه، الهیات فلسفى، معرفت شناسى، فلسفه هاى علوم و فلسفه هاى مضاف به واقعیات خاص همچون فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن و فلسفه هنر. موقتا مى توان گفت فلسفه در این کاربرد به معناى تأمل عقلانى (تحلیل و استدلال) درباره پرسش هاى بنیادین و نهایى در هر موضوعى است. امروزه فلسفه در اغلب موارد از جمله در دپارتمان هاى فلسفه به این معنا به کار مى رود. مراد از فلسفه در این مقاله نیز همین معناى عام و رایج فلسفه است که رشته هاى مختلفى را دربردارد

 

نوآورى در فلسفه

امروزه دیگر خواندن دقیق متون کهن فلسفى و مهارت در شرح و حل معضلات آن، براى فیلسوف بودن کافى نیست. فیلسوف موفق و نوآورِ امروز باید علاوه بر اینها به معارف و مهارت هاى بسیار دیگرى مجهز باشد. بین فلسفه آموزى و فلسفه ورزى باید تفاوت گذاشت. ممکن است کسى سال ها فلسفه بخواند، اما مقلد باشد. البته خواندن فلسفه لازم است، اما از همان آغاز باید تمرین تفکر کرد. بدون فلسفه خواندن، شاید بتوان فیلسوف شد، اما به احتمال بسیار فیلسوفى ضعیف و ابتدایى. استفاده از اندیشه هاى فلسفى فیلسوفان، ما را آماده فلسفه ورزى مى کند؛ اما قوام فلسفه ورزى تفکر فلسفى مستقل است. پس هم فلسفه آموزى ضرور است و هم فلسفه ورزى

بین فلسفه پژوهى و فلسفه ورزى نیز باید تفکیک کرد. هر نویسنده و پژوهشگر در زمینه فلسفه لزوما فیلسوف نیست. بسیارى از تحقیقات فلسفى جنبه تاریخى صرف دارند، یا گردآورى و دسته بندى اطلاعات و یافته هاى فیلسوفان اند. کتاب هاى فلسفى سودمندى موجودند که براى آشنایى با فلسفه کارآمدند. مؤلفان این گونه آثار، اطلاعات فلسفى و هنر نویسندگى دارند، اما لزوما فیلسوف نیستند. گاهى چنین نویسنده اى بهتر از یک فیلسوف مى تواند متنى آموزشى فلسفى تألیف کند. البته در این گونه حوزه ها نیز نوآورى لازم است

خدمات فلسفى متنوعى وجود دارد که برخى علمى و برخى اجرایى اند و در هرکدام مى توان نوآورى داشت. ابداع شیوه جدید در نگارش و آموزش فلسفه، تصحیح انتقادى متون، تدوین متون درسى، نگارش متون ساده براى علاقه مندان در سطوح مختلف از جمله نوجوانان، ترجمه آثار فلسفى، تهیه دائره المعارف فلسفى، انتشار نشریات فلسفى، برگزارى همایش هاى فلسفى، راه اندازى حلقه هاى بحث و نقد، تأسیس مراکز آموزش و پژوهش فلسفى مانند کتابخانه، دانشگاه و انجمن علمى و آموزش مجازى برخى از کارهایى هستند که به گسترش و رشد تفکر فلسفى کمک مى کنند و در زمینه آنها مى توان نوآورى داشت

با این همه فلسفه ورزى، عبارت است از تفکر فلسفى و تولید فکر فلسفى. رکن رکین فلسفه ورزى، اجتهاد فلسفى است، نه لزوما دانش فلسفى یا پایبندى به یک دسته اصول معین. فلسفه دان لزوما فیلسوف نیست. آنچه از استاد و کتاب مى آموزیم، دانش نقلى است و فقط ارزش تمهیدى دارد؛ اما فلسفه، علمى عقلى است. با اینکه فلسفه به معناى مجموع دستاوردهاى فلاسفه، علمى جمعى است، و با اینکه هر فیلسوف از تجربه هاى فلسفى دیگر فیلسوفان بسیار بهره مى برد، اما فلسفه هر فیلسوفى مخلوق اندیشه خود او و از این حیث فردى است. حتى در جایى که دو فیلسوف با هم موافق اند، نه از باب دنباله روى یکى از دیگرى، بلکه از این باب است که هریک به گونه مستقل با پاى خود به آن رسیده اند

تفکر فلسفى اجزا و ابعاد گوناگونى دارد که در هریک از آنها مى توان نوآورى داشت. منظور از نوآورى لزوما طرح مطلبى نیست که به هیچ نحو داراى سابقه اى نباشد. آنجا که از صرف تکرار سخن گذشتگان فراتر مى رویم، در قلمرو نوآورى هستیم. طرح پرسش جدید، ارائه تعریف یا تحلیل نو، نقد و ابطال یک رأى، اقامه استدلالى بر یک نظریه، کشف ابعاد تازه اى از یک نظریه، ارائه نظریه اى نوین، طرح بابى نو در فلسفه، تأسیس شاخه اى جدید در فلسفه، و سرانجام ارائه یک نظام فلسفى، برخى از صور نوآورى فلسفى اند

روشن است که ابعاد نوآورى ها یکسان نیست و مثلاً ابداع یک نظام فلسفى جدید بسى دشوارتر از طرح یک پرسش یا اقامه استدلالى جدید است؛ اما بر کسى پوشیده نیست که طرح نکات و پرسش هاى جزئى و گاه به ظاهر بى اهمیت است که مى تواند منشأ ظهور تحولى بنیادى شود. اگر پرسش ها و نقادى هاى فخر رازى نبود، معلوم نبود شرح اشارات خواجه طوسى به صورتى که هست تدوین یابد. برهان صدیقین ابن سینا به ظاهر تنها افزودن یک استدلال بر وجود خدا بود؛ اما کیست که در اهمیت تأثیر این استدلال بر الهیات اسلامى تردید کند. همانند این سخن را درباره برهان وجودى آنسلم در الهیات غربى نیز مى توان گفت

برخلاف پندار برخى، در فلسفه اسلامى ظرفیت براى نوآورى در همه عرصه هاى یادشده وجود دارد. ادل دلیل بر امکان چیزى، وقوع آن است. در نوآورى فلاسفه پیشین اسلامى جاى تردید نیست. فارابى، ابن سینا، سهروردى و ملّاصدرا در قله هاى ابداع و نوآورى اند. فلسفه اسلامى در دوره معاصر نیز بدون نوآورى نبوده است. نگاهى به آثار علّامه طباطبائى، شهید مطهرى، شهید صدر، حائرى یزدى و استاد مصباح شاهد این مدعاست. طرح مباحث و مواضع جدیدى در معرفت شناسى، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، و فلسفه دین نشان مى دهد که در فلسفه اسلامى امکاناتى گسترده براى توسعه و تکامل هست

عوامل و موانع نوآورى

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir