مقاله ویژگیهای تعلیم و تربیت مبتنی بر علم حضوری در نظر علامه طباطبایی دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ویژگیهای تعلیم و تربیت مبتنی بر علم حضوری در نظر علامه طباطبایی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
علم حضوری و ویژگیهای آن
انواع علم حضوری
1 علم حضوری نفس به ذات خود
2 علم حضوری نفس به کارهایی که در دایره وجودش اتفاق میافتد:
3 علم حضوری نفس به قوا و ابزارهایی که به وسیله آنها این کارها را انجام میدهد
4 علم حضوری به اشیای خارجی (یا به صورتهای ذهنی)
دلالتهای تربیتی
ویژگیهای تعلیم و تربیت
نتیجهگیری
منابع
ابراهیمزاده، عیسی، فلسفه تربیت،تهران، دانشگاه پیام نور، 1372
دلشادتهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، تهران، دریا، 1382
شانظری، جعفر، تأملی بر ارزش معلومات از نظر علامه طباطبایی، قاسمرضا آدریانی، فصلنامه پژوهشهای فلسفی – کلامی، سال هفتم، 1384، شماره اول، ص 60- 87
شریعتمداری، علی، تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1360
شریعتمداری، علی، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، تهران، امیرکبیر، 1380
شریفزاده، بهمن، مناط ارزش ادراکات از منظر شهید مطهری و علامه طباطبایی، فصلنامه قبسات، سال نهم، 1382-1383، شماره0 و 31، ص 101 – 118
شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد، آستان قدس رضوی، 1385
صناعی، محمود، تربیت و آزادی، تهران، امیر کبیر، 1356
طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، تهران، صدرا، 1385، ج 1؛ 1379، ج 2
ـــــ ، اسلام و انسان معاصر، قم، دفتر انتشارات اسلامی،1382
ـــــ ، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1386
ـــــ ، نهایهالحکمه، ترجمه مهدی تدین، تهران، مرکز نشر دانشگاهی 1370
ـــــ ، وحی یا شعور مرموز؟، مقدمه و پاورقی ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالفکر، بیتا
ـــــ ، آغاز فلسفه، ترجمه و توضیح محمدعلی گرامی، قم، طباطبایی، 1401
علمالهدی، جمیله، مبانی تربیت اسلامی و برنامهریزی درسی براساس فلسفه صدرا، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1384
فائضی، علی، تربیت، روشها و اخلاق اسلامی، تهران، طراحان نشر، 1378
فعالی، محمدتقی، «علم حضوری و علم حصولی»، ذهن، ش 2، بخش مقالات پایگاه حوزه ص 85-45،
میلر، جان، نظریههای برنامه درسی، ترجمه محمود مهرمحمدی، تهران، سمت، 1379
کریمی، عبدالعظیم، تربیت چه چیز نیست؟ (چگونه تربیت نکنیم؟)،تهران، مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، 1384
گلاور، جان و برونینگ، راجر، روانشناسی تربیتی: اصول و کاربرد آن، ترجمه علینقی خرازی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1375
مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج1، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366
مطهری، مرتضی، فطرت، قم، صدرا، 1376
اعتقاد به علم حضوری در فلسفه اسلامی به فیلسوف وسعت دید و عمقنظر بیشتری میبخشد. در این میان، علامه طباطبایی با طرح مسائل جدید و گسترده پیرامون این مسئله، جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. از نظر وی، علم حضوری، پایه و اساس همه علوم است و بدون آن، انسانها فاقد هرگونه دانشی خواهند بود. وی، در تحلیل نهایی، علم را منحصر به نوع حضوری دانسته، علوم حصولی را صرفاً اعتباراتی عقلی مینامد. این برخورد، تأثیرات عمیقی بر جنبههای گوناگون تعلیم و تربیت، از جمله ویژگیهای آن خواهد داشت. از این رو، در این مقاله، ضمن کاوش در بحث فلسفی علم حضوری، دلالتهای آن در تعلیم و تربیت بررسی شده است. روش تحقیق، شیوه تحلیلی است و نتایج آن ترتب ویژگیهای خاصی را بر آموزش و پرورش مبتنی بر علم حضوری نشان میدهد
کلیدواژهها: علامه طباطبایی، علم حضوری، تعلیم و تربیت
مسئله علم، یکی از پرسابقهترین و اساسیترین مسائلی است که همواره مورد توجه فیلسوفان غربی و اسلامی قرارگرفته است. اما در این نگاه، تفاوت چشمگیری بین آنها وجود دارد. از نظر فلسفه غرب، علم ـ که عبارت است از محصول کاوشهای نظری و فلسفی ـ به طور حصولی به دست میآید. اما فیلسوفان اسلامی، افزون بر علم حصولی، به نوع دیگری از معرفت قائل هستند که علم حضوری نامیده میشود و پایه و اساس همه ادراکات بشری است. با توجه به این نوع علم، نگاه تازهای نسبت به مسئله شناخت مطرح شده، معارف بشری عمق و وسعت بیشتری مییابند
علامه طباطبایی از جمله فیلسوفان بزرگ اسلامی است که با توجه به علم حضوری، افق تازهای به اندیشه خویش بخشیده است. ایشان نهتنها مانند سایر هممسلکان خویش، مطلق علم را به دو بخش انحصاریِ «حضور و حصول» تقسیم میکند، با نگرشی منحصربهفرد که تنها از دید عمیق خود او برمیآید، به تفسیر تازهای از علم دست مییابد. توضیح آنکه، سایر فیلسوفان اسلامی با یکسان پنداشتن اهمیت حصول و حضور، علم حضوری را درک بیواسطه صورت ذهنی میدانند. به این ترتیب، حضور، مبتنی بر حصول است نه مقدم بر آن. با چنین دیدگاهی، افزون بر غفلت از اهمیت حقیقی علم حضوری، بسیاری از مسائل دیگر معرفتشناختی نیز بیپاسخ میمانند؛ ازجمله چگونگی خطاناپذیری ادراکات بشری و ;
در مقابل، علامه طباطبایی علم حضوری را پایه و اساس علم حصولی و مقدم بر آن میداند و معتقد است تا وقتی چیزی حضوراً درک نشده باشد، با علم حصولی به دست نمیآید. به عبارت دیگر، علم حضوری از ابتدا در انسان وجود دارد و همین موضوع موجب دستیابی او به صورتهای ذهنی اشیا میشود؛ نه اینکه ابتدا صورتها را کسب کند، و سپس به درک حضوریشان نائل آید
همین دیدگاه باعث شده است که علامه، تقسیم علم را به دو قسم حصولی و حضوری، امری ابتدایی، و همه ادراکات بشری را از نوع حضوری بداند
چنین نگرشی، گذشته از آنکه به حل بسیاری از مسائل معرفتشناختی منجر میشود، میتواند تأثیرهای عمیقی بر حل دغدغههای تربیتی معاصر داشته باشد؛ زیرا با مبنا قرار دادن علم حضوری در آموزش و پرورش، ویژگیهای خاصی بر آن مترتب میشود که میتواند از جنبههای مختلف پاسخگوی مسائل و نیازهای مدرسه باشد؛ بدون آنکه در تنگنای محدودیتهای سایر دیدگاهها قرار بگیرد. توضیح آنکه، هر نظام آموزشی در دنیا، بر برخی از پیشفرضها و انگارهها مبتنی است که زیربنای اصلی آن را تشکیل میدهد و باعث جهتگیریهای خاصی میشود. التزام به هر یک این جهتگیریها، موجب ترتب ویژگیهایی خاصی بر نظام تعلیم و تربیت شده، متضمن اتخاذ رویکرد ویژهای در برنامه درسی خواهد بود. از جمله قدیمیترینِ این رویکردها که هماکنون بر برنامهریزی آموزشی بیشتر نظامهای تربیتی دنیا حاکم است، رویکرد «موضوع ـ محور» میباشد. در این رویکرد، تأکید عمده بر موضوعهای درسی است که بیتوجه به نیازها و علایق دانشآموزان، بر اساس نظمی منطقی ارائه میشوند و دانشآموزان مجبورند خود را با آن هماهنگ سازند. بدیهی است بر اساس چنین موضعی، نمیتوان به رغبتها و نیازهای اساسی افراد پاسخ گفت یا به آنها در تحقق همه جنبههای وجودیشان یاری رساند. از اینرو، در نیمه دوم قرن بیستم، رویکردی دیگر، در تقابل با سنت موضوع ـ محور بهوجود آمد که با محور قرار دادن فرد، به تدوین برنامههای درسی منطبق بر نیازهای دانشآموزان همت گمارد. این رویکرد که به دیدگاه «انسانگرایانه» موسوم است، به نیازهای عاطفی دانشآموزان در کنار رشد شناختی آنها توجه کرده، معتقد است دانشآموزان در صورت وجود شرایط تسهیلکننده، میتوانند استعدادهای خود را فعلیت بخشند. بنابراین، انسانگرایان ضمن اهمیت قائل شدن برای انگیزههای درونی کودک، او را در اتفاقات جاری کلاس درس دخیل میدانستند و معتقد بودند کودک باید نگرانیها و دلمشغولیهایش را در کلاس ابراز نماید.2 اگرچه این رویکرد پاسخگوی بسیاری از دغدغههای تربیتی بود، طولی نکشید که دوباره جای خود را به رویکرد موضوع ـ محور داد. علت این جابهجایی مجدد را میتوان در این دانست که انسانگراها که با هدف مقابله با توجه افراطی به موضوعهای درسی و جایگزین کردن آن با مرکزیت دانشآموز وارد عرصه شده بودند، از جنبهای دیگر دچار افراط شدند و نتوانستند دیدی همهجانبه در پرورش افراد داشته باشند؛ اما از آنجا که توجه صرف به موضوع یا فرد، هیچکدام نمیتوانند برآوردهکننده نیازهای دانشآموز و مدرسه باشند، جستوجوی یک دیدگاه متعادلتر که هیچیک از این دو عنصر را فدای دیگری نکند، ضروری است. بر اساس نتایج مقاله حاضر، به نظر میرسد تعلیم و تربیت مبتنی بر علم حضوری، آنگونه که علامه طباطبایی بدان پرداخته است، میتواند راهگشا باشد. با توجه به ویژگیهای این نوع تعلیم و تربیت که در پایان همین مقاله بدان پرداخته شده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که دیدگاه علامه در مورد علم حضوری، ترکیبی از موضوع ـ محوری و انسانگرایی را در آموزش و پرورش به دنبال دارد. در این معنا، «رویکرد مبتنی بر علم حضوری»، از یکسو برای کسب علوم مختلف و مطابق واقع (= بالفعل کردن علوم حضوری خود) اهمیت زیادی قائل است؛ چنانکه در دیدگاه رویکرد موضوع ـ محور نیز بر موضوعهای درسی تأکید میشود؛ از سوی دیگر، رویکرد مبتنی بر علم حضوری، به فرد نیز توجه زیادی دارد؛ زیرا هر دانشآموز بهطور بالقوه حامل علومی است که تنها از طریق توجه به استعدادها و قابلیتهای او و ایجاد انگیزش درونی، فعلیت مییابد. بنابراین، در این دیدگاه، علم و فرد در هم آمیختهاند و به هیچکدام، بدون دیگری توجه نمیشود. از اینرو، رویکرد مبتنی بر علم حضوری، نه مانند طرفداران موضوعمحوری بیش از حد بر علم تأکید میکند، و نه مانند انسانگرایان به فرد توجه انحصاری دارد
البته این مسئله نیز انکارناپذیر است که دیدگاه «ماورای فردی» که شکل ارتقایافتهای از انسانگرایی است، در بسیاری از جنبهها با رویکرد مبتنی بر علم حضوری، نزدیکی و شباهت دارد. از جمله این شباهتها میتوان به تأکید بر شهود، خودپنداره مثبت، ظرفیتهای درونی، استعدادها و تواناییها،4 اهمیت فرد و ; اشاره کرد. با این وجود، دیدگاه ماورای فردی،5 مفهوم محدودی از «خود» و ظرفیتهای درونی دارد و با ارتباط دادن شهود، بخشی از مغز، تخیل و تفکر خلاق را جلوههایی از آن میداند. در مقابل، رویکرد مبتنی بر تفکر علامه پیرامون علم حضوری، ضمن قائل شدن به گستردهترین ظرفیتها برای نفس انسان، مسیرهایی چون تزکیه و تهذیب را برای افزایش آمادگیهای نفسانی توصیه میکند. همچنین شهود را نوعی درونبینی، برای شناخت بیشتر حالات نفسانی میداند که به یادگیری بلاواسطه و عمیق منجر میشود. توجه به این جنبهها که در سایر دیدگاهها از آن غفلت شده است، نشانگر اهمیت پرداختن به «تعلیم و تربیتِ مبتنی بر دیدگاه علامه، پیرامون علم حضوری» است. از اینرو، در این مقاله ضمن بررسی علم حضوری از منظر علامه طباطبایی، به استنباط پیامدهای آن در زمینه تعلیم و تربیت، و تبیین ویژگیهای آن میپردازیم. لازم به ذکر است استنباط دلالتهای تربیتی در این زمینه، موضوعی است که تا حدود زیادی از آن غفلت شده است و نیازمند تلاش بیشتر میباشد. بنابراین، مقاله حاضر تنها به استخراج ویژگیهای تعلیم و تربیت در رابطه با علم حضوری پرداخته است و تدوین رویکردی مستقل بر اساس آن به منزله مبنایی برای برنامهریزی درسی، نیازی ضروری به نظر میرسد. به هر حال، هدف نویسندگان از این بررسی، پاسخگویی به پرسشهای ذیل در پرتوی اندیشههای علامه طباطبایی است
علم حضوری چه نوع علمی است و چه ویژگیهایی دارد؟
انواع علم حضوری کداماند؟
علم حضوری، چه رابطهای با علم حصولی دارد و با توجه به این رابطه، چه جایگاهی در میان علوم بشری دارد؟
آموزش و پرورش مبتنی بر علم حضوری، دارای چه ویژگیهایی است؟
علامه طباطبایی همچون دیگر فیلسوفان اسلامی، مطلق علم را به دو قسم تقسیم میکند: «علم حصولی» که حضور ماهیت نزد عالم معلوم است و «علم حضوری» که عبارت است از حضور وجود معلوم نزد عالم.6 به عبارت دیگر، علم یا در اثر حضور خود معلوم در نزد عالم به وجود میآید، یا در نتیجه حصول صورتی از آن
اگرچه علم حصولی و حضوری، هر دو پایه و اساس معرفتشناسی اسلامی را تشکیل میدهند، علم حضوری به منزله منشأ همه شاخههای علوم 7 اهمیت بیشتری دارد. با وجود این، آنچه عموماً بیشتر بدان توجه میشود، علم حصولی است و معمولاً از علم حضوری غفلت میشود. در مورد علت این مسئله میتوان گفت، چون علوم بشری عموماً در حیطه علم حصولی کسب میشوند، بیشتر در همین حیطه بررسی میگردند. ضمن آنکه پیچیدگی مباحث مربوط به علم حضوری و دشواری فهم آن، میتواند مزید بر علت باشد. از اینرو، به نظر میرسد بحثی عمیق در زمینه چیستی علم حضوری و ویژگیهای آن ضروری باشد
از نظر علامه طباطبایی، هر کس «بالبداهه و حضوراً» وجود برخی از امور ذهنی را ـ که هیچ تردیدی در آن راه ندارد ـ در خود احساس میکند؛8 زیرا عین واقعیت این امور، نزد او حاضر است. بنابراین، علم حضوری چنین تعریف میشود: «علمی که عین واقعیت معلوم پیش عالم (نفس یا ادراک کننده دیگری) حاضر است و عالم شخصیت معلوم را مییابد».9 در این تعریف، علم حضوری از دو نظر قابلتوجه است
از نظر علم و معلوم: وجود علم عین وجود معلوم است؛ یعنی واقعیت علم و واقعیت معلوم یکی است و انکشاف معلوم نزد عالم، ناشی از حضور خود معلوم نزد عالم است، نه به واسطه مفهوم یا تصویری از آن، و به همین دلیل حضوری نامیده میشود.10 برای مثال، علم به واقعیت شادی یا غم، با درک بیواسطه خود آنها ـ که معلوم هستند ـ به دست میآید و در واقع علم به شادی یا غم، با واقعیت آن یکی است؛ نه اینکه چیزی به عنوان شادی در خارج از فرد وجود داشته باشد (معلوم) و توسط صورتی ذهنی (علم) ادراک شود
از نظر عالم: کسب علم حضوری، نیازمند هیچگونه قوه یا ابزار مخصوصی نیست و خود عالم، با ذات و واقعیت خودش معلوم را درک میکند؛ یعنی برخلاف علم حصولی که بهواسطه ذهن یا قوه خیال کسب میشود، علم حضوری را نمیتوان به هیچیک از دستگاههای مختلف نفسانی مربوط دانست؛11 بلکه خود انسان (عالِم) به طور مستقیم به درک آن میرسد
به این ترتیب، ملاک علم حضوری اتصال وجودی واقعیت معلوم با واقعیت عالم، یا به عبارت دیگر، حضور واقعی چیزی پیش چیز دیگر است
اکنون، با روشن شدن ماهیت علم حضوری، ویژگیهای آن بررسی میشوند؛ بدین ترتیب، افزون بر کسب مفهومی دقیقتر از این علم، اهمیت آن نیز بیشتر درک خواهد شد. ویژگیهای علم حضوری عبارتاند از
اتحاد علم و عالم و معلوم، بیانگر عدم حضور امر خارجی در علم حضوری است. این اتحاد بدان معناست که اولاً علم به هرچیز، در حقیقت حضور آن چیز است و در نتیجه، علم، همان معلوم بالذات میباشد؛ دوماً لازمه ادراک معلوم توسط عالِم، یکی بودن وجود این دو است
توجیهگر کاشفیت علم: لازمه کاشفیت علم، انطباق آن با خارج و فقدان منشئیت آثار است. از اینرو، فرد ادراککننده باید قبلاً به واقعیت آنچه در پی درک آن است، رسیده، آن را با علم حضوری دریافته باشد.14 پس بدون وجود علم حضوری، نمیتوان اطمینان داشت که آنچه ذهن کسب کرده است، عین خارج و واقعیت است؛ زیرا در غیر این صورت، هیچ دلیلی مبنی بر انطباق صورتهای ذهنی با خارج وجود ندارد
وارد نبودن خطا بر آن: کاشفیت علم بیانگر ارزش معلومات است؛ یعنی «حقیقی بودن ادراکات و مطابقت آنها با واقع»،15 و این علم حضوری است که کاشفیت علم را توجیهپذیر میکند. بنابراین، امکان وجود خطا در آن منتفی است. پیوستار ذیل به تسهیل درک این موضوع کمک میکند
توجیه دیگر در خطاناپذیری علوم حضوری، اتصال واقعیت نفس با واقعیت معلوم است. وقتی نفس به عین معلوم دست یافته باشد، مسلماً در آن احتمال وجود خطا نیست؛ زیرا بین عالم و معلوم هیچ واسطه خارجی وجود ندارد
علت وجودی (منشأ) علم حصولی: از آنچه پیرامون کاشفیت علم حضوری ذکر شد، همچنین به دست میآید که کسب علم حصولی، بدون وجود علم حضوری ممکن نیست. در این باره باید گفت، تصورات اشیاء و واقعیتها، از طریق اتصال وجودی آنها با واقعیت نفس (یعنی از طریق علم حضوری) به وجود میآیند. سپس، ذهن یا قوه مدرکه متعاقب برقراری رابطه حسی با جهان مادی و نیز با استفاده از صورتی که نفس به واقعیتش نائل آمده است، صورت دیگری ساخته، در حافظه بایگانی میکند؛ به این ترتیب، آن معلوم را با استفاده از علم حصولی درک مینماید. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که رابطه حسی مذکور، صرفاً علت اعدادی مشاهده صور مجرد ذهنی است.16 بدینسان، بدون علم حضوری، انسان نه علم حصولی به دست میآورد و نه میتواند به مطابق با واقع بودن ادراکاتش اطمینان پیدا کند
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0