مقاله چیستی و چگونگی وحی؛ بررسی تطبیقی دیدگاه آیتالله جوادی آملی و ابنعربی دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله چیستی و چگونگی وحی؛ بررسی تطبیقی دیدگاه آیتالله جوادی آملی و ابنعربی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
تعریف وحی از دیدگاه ابنعربی
تعریف وحی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
تمایزها و تشابههای دو دیدگاه
کیفیت نزول وحی از دیدگاه ابنعربی
کیفیت نزول وحی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
پاسخ به یک پرسش
تطبیق دو دیدگاه در باب کیفیت نزول وحی
مراتب نزول وحی از منظر ابنعربی
مراتب نزول وحی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
تطبیق دو دیدگاه در باب مراتب نزول وحی
نتیجهگیری
منابع
ابنعربی، محیالدین (1405ق)، فتوحات، تحقیق عثمان یحیی، چ دوم، مصر، بینا
ـــــ (بیتا)، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر
ـــــ (بیتا)، فصوص الحکم، التعلیقه (نرم افزار عرفان)
بهشتی، احمد و محمدحسن یعقوبیان، «وحی از دیدگاه غزالی» (تابستان 1387)، اندیش نوین، ش13، ص 9-48
جوادی آملی، عبدالله (1369)، وحی و رهبری، چ سوم، تهران، الزهراء
ـــــ (1387)، الوحی و النبو، قم، اسراء
ـــــ (1389 الف)، ادب فنای مقربان، قم، اسراء
ـــــ (1389 ب)، قرآن در قرآن، قم، اسراء
حسنزاده آملی، حسن (1378)، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
خواجوی، محمد (1383)، ترجمه فتوحات، چ دوم، تهران، مولی
سروش، عبدالکریم، گفتگوی میشل هوبینگ با سروش دربار وحی، ترجم آصف نیکنام، مجله “ZemZem”، برگرفته از پایگاه هواداران اندیشههای عبدالکریم سروش
قدردان قراملکی، محمدحسن، «حقیقت وحی، تجرب دینی یا عرفانی» (زمستان 1381)، قبسات، ش26، ص 51-65
مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء
ملّاصدرا (1981ق)، الحکمه المتعالیه فی اسفار الاربعه العقلیه، بیروت، دار احیاء التراث
نصری، عبدالله، «ابنعربی و تحلیل وحی» (تابستان 1387)، قبسات، ش48، ص65-78
اندیشمندان دیدگاههای متفاوتی پیرامون حقیقت و چگونگی نزول وحی دارند. به دلیل اهمیت موضوع و طرح شبهات پرشماری که گاه به نظر عرفا نسبت داده میشود، این مقاله تلاش دارد با طرح نظر دو تن از عرفای اسلامی، به این مسئله بپردازد. حقیقت وحی درواقع تجلی ذاتی خداوند در مراتب متعدد وجود است که در هر مرتبه متناسب با آن و متفاوت با مراتب دیگر ظهور مییابد. ازاینرو، این حقیقت که در مراتب بالا بهصورت امری مجرد و بسیط و فارق از هرگونه ترکیب و کثرت و مبرای از صوت و لفظ ظهور یافته است، در مرتبه طبیعت در دستگاه ادراکی پیامبر در کسوت صوت و لفظ ظاهر میشود. بنابراین، الفاظ ظاهرشده بر زبان نبی، نیز فعل خداوند بوده، چشم و گوش و زبان پیامبر محل تجلی وحی بوده، او نقش فاعلیای ندارد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است
کلیدواژهها: وحی، ابنعربی، کیفیت نزول، مراتب نزول.
دربار چیستی وحی و چگونگی نزول آن دیدگاههای گوناگونی مطرحاند و با توجه به اینکه برخی روشنفکران معاصر آن را تا حد شعر و شاعری فروکاسته و محصول خیالات انبیا دانستهاند (سروش، مصاحبه با مجله ZemZem)، شایسته است که در اینباره پژوهشهای بیشتری انجام پذیرد. اهمیت این پژوهش آنگاه روشن میشود که با برخی نظرات روشنفکران معاصر در باب حقیقت وحی روبهرو میشویم که معتقدند قرآن تجرب باطنی و درونی پیامبر است؛ ازاینرو روحیات و حالات آن حضرت بر این تجربه (قرآن) اثر گذاشته است. از دیدگاه ایشان پیامبر خود فاعل و قابل وحی است و در آن موضوعیت دارد، نه طریقیت. لذا ایشان وحی را در مواجهه با مسائل مربوط به این جهان و علوم روز و جوامع انسانی خطاپذیر میدانند. آنان الفاظ وحی و قرآن را ساخت شخص پیامبر و وحی و نبوت را مقولهای بسیار عام میپندارند که در نزد اصناف مختلف آدمیان یافت میشود و این ادعای خود را برگرفته از نظر عرفا دربار وحی میدانند (همان). ازاینرو برای اینکه درستی یا نادرستی این ادعا روشن شود در این نوشتار دیدگاه دو تن از عرفا دربار چیستی وحی و کیفیت نزول آن بهصورت تطبیقی بررسی میشود: یکی دیدگاه ابنعربی که نقش برجستهای در عرفان نظری دارد و دیگری نظر آیتالله جوادی آملی که هم در باب عرفان نظری متبحر است و هم با آیات و روایات در اینباره آشنایی کامل دارد و از سویی مباحث ایشان ناظر به دیدگاههای روشنفکران نیز هست. مسئل اصلی این مقاله تحلیل چیستی وحی و چگونگی نزول آن است
دربار تحلیل عرفانی وحی بهصورت یک اثر منسجم به سه مقاله از آقایان عبدالله نصری، (نصری، 1387) احمد بهشتی و محمدحسن یعقوبیان (بهشتی و یعقوبیان، 1387) و محمدحسن قدردان قراملکی (قراملکی،1381) دست یافتیم که به تحلیل وحی از نگاه عارفان پرداختهاند؛ اما آنچه ما در پژوهش حاضر بدان پرداختهایم و در آثار دیگران یا کلاً مورد توجه قرار نگرفته و یا به اختصار بدان پرداخته شده، دو نکته دربار وحی است: یکی دربار چگونگی نزول وحی است که بهصورت مفصلتری بدان پرداختهایم و دیگری دربار چگونگی الهی بودن الفاظ وحی قرآنی. البته آیتالله جوادی آملی خود در کتاب الوحی و النبوه با تفصیل به مسئل وحی پرداختهاند که در این پژوهش علاوه بر مطالب این کتاب، از آثار دیگر ایشان نیز استفاده، و نظرات ایشان را با دیدگاههای ابنعربی تطبیق کردهایم
ابنعربی وحی را چنین تعریف میکند
وحی «اشارهای» است که جانشین عبارت میشود. عبارت پلی است که مخاطب از آن گذر میکند تا بهمعنای مقصود برسد؛ به همین خاطر به آن عبارت میگویند؛ ولی در وحی عبور از چیزی به چیز دیگر نیست؛ بلکه اشاره عین مشارٌالیه و مقصود است و چون بهسرعت روی میدهد، فهم و افهام و مفهوم از آن، یک حقیقت است، و وحی درواقع همان مفهوم اول و افهام اول است (ابنعربی، 1405ق، ج12، ص329)
وی در جای دیگر دربار نخستین وحیای که بر انبیا میشود میگوید: «وحی، انزال معانی مجرد عقلی – در خواب یا در بیداری- در قالبهای حسیای است که مقید در مرتبه خیال است و از مدرکات حس در مرتبه محسوس و مرتبه خیال میباشد (همان، ص 184)»
همانگونه که از عبارات مزبور برمیآید وحی نوعی اشاره یا انزال است که بهموجب آن معارفی برای شخص حاصل میشود؛ بنابراین یک طریق معرفتی در کنار راههای دیگر شناخت همچون طریق عقلی و حسی و تجربی بهشمار میآید (واژه «وحی» دو کاربرد دارد: گاهی مراد از وحی همان محتوا و معارفی است که به انبیا داده میشود؛ گاهی نیز مراد، ابزاری معرفتی است که انبیا از طریق آن به معارفی دست مییابند. در اینجا وحی در معنای دوم به کار رفته است). برای آنکه با حقیقت وحی از دیدگاه ابنعربی بیشتر آشنا شویم به بیان چند نکته دربار حقیقت این اشاره و انزال میپردازیم
درک معارف وحیانی از طریق وحی از سنخ علم حضوری است که منزه از هرگونه خطا و اشتباه است؛ ازاینرو ابنعربی وحی را «اشارهای» میداند که جانشین عبارت میشود؛ با این تفاوت که در عبارت گذر از لفظ به معنا مطرح است، ولی در وحی اساساً عبور از چیزی به چیز دیگر مطرح نیست بلکه اشاره عین مشارٌالیه و مقصود است. بهعبارت دیگر، خود معلوم بدون واسطه نزد عالم حاضر میشود و چون بهسرعت روی میدهد، فهم و افهام و مفهوم از آن، یک حقیقت است. بنابراین وحی از دیدگاه ابنعربی برخوردار از عصمت، و خطاناپذیر است؛
همانگونه که گفته شد، وحیای که بر انبیا نازل میشود، در برههای انزال معانی مجرد در قالبهای حسی است. حقیقت این انزال از دیدگاه ابنعربی از دو جهت درخور بررسی است: یکی از جهت وحیکننده و دیگری از جهت وحیشونده. از جهت وحیکننده، او معتقد است که وحی درواقع همان تجلی ذاتی پروردگار است. به همین دلیل در هنگام وحی، ملائکه مدهوش «إنّ اللهَ اذَا تَکَلَّمَ بِالوَحی، کَاَنَّهُ سِلسِلَه عَلَی صَفوَانٍ صَعِقَت المَلَائِکَه» (ر.ک: مجلسی، 1404ق، ج 56، ص 209)، کوه متلاشی «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا» (اعراف: 143) و حضرت موسی(ع) بیهوش «وَ خَرَّ مُوسى صَعِقا» (همان) میشود (ابنعربی، 1405ق، ص330). بنابراین حقیقت انزال از ناحیه وحیکننده، تجلی است؛ اما از ناحیه وحیشونده، ترقی روحی(حسنزاده آملی، 1378، ص 230-233) و تلقی وحی از طریق قوای ادراکی (ابنعربی، بیتا، ج2، ص375-376) اوست. لذا فاعل وحی خود خدای سبحان است و وجود پیامبر محل تجلی و بازتابدهنده آن در عالم ماده میباشد و هیچگونه فاعلیتی ندارد که توضیح این مطلب در ادامه خواهد آمد؛
این معانی مجرد عقلی که در مرتبه عقل، فارق از هر گونه صورت ذهنی، لفظ و صوت است، با عبور از مرتبه خیال بهصورت مفهوم و صورت ذهنی ظهور میکنند و سرانجام با رسیدن به عالم ماده بهصورت صوت و لفظ و حروف و کلمات ظاهر میشوند ( همان، ج3، ص108). بنابراین قوای پیامبر نیست که سازند الفاظ وحی است؛ بلکه ویژگی وحی این است که در هر مرتبهای از وجود، متناسب با آن مرتبه تجلی و ظهور مییابد؛ لذا در مرتب مادی پیامبر اکرم(ص) در قالب صوت و لفظ بروز و ظهور پیدا میکند؛
وحی و انزال معانی مجرد هم در خواب و هم در بیداری امکانپذیر است و به اعتقاد ابنعربی شروع وحی با رؤیاست و آغاز وحی به پیامبر اکرم(ص) طبق روایتی که از عایشه نقل شده است (مجلسی، 1404ق، ج18، ص194) در شش ماه نخست رسالت آن حضرت از طریق رؤیا بود. سزاوار هم این است که آغاز وحی با رؤیا باشد؛ زیرا وحی در آغاز باید بهگونهای باشد که با حس متناسبتر است و سپس به امور مجرد و خارج از حس ارتقا یابد. البته مراد از وحی در اینجا وحی تشریعی است (ابنعربی، 1405ق، ج12، ص187-189)
وحی رسالتی است ویژه انبیا. ازاینرو برای کسانی که به آن مقام راه نیافتهاند، قابل درک نیست؛ زیرا اختصاصی الهی است که از راه تلاش و عمل و مکاشفه کسب نمیشود؛ بلکه فضلی است که پروردگار به برخی بندگان خود عطا کرده است. ابنعربی در اینجا سخنی دارد که نقل آن خالی از لطف نیست. او در اینباره میگوید کسی که در نبوت تشریع (ابنعربی نبوت را بهمعنای وحی و کلام الله به کار میبرد. ابنعربی، 1405ق، ج2، ص375-376) و در رسالت، وی را ذوقی نیست، سخن گفتن از آن بر وی حرام است؛ بنابراین چگونه من و امثال من و کسانیکه به مقام شریعت و رسالت بار نیافتهاند، از مقامی که به آن نرسیدهایم و حالی که نچشیدهایم سخن گوییم؟ (همان، ج11، ص392)
وی در جای دیگر میگوید
وحی از جانب خداوند است نه از جانب نفس انبیا و یا از افکارشان و از ساختار ایشان؛ چنانکه خداوند میفرماید: تنزیل من حکیم حمید (فصلت: 42) و نیز فرمود: لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه (فصلت: 42) و این بهخاطر آن است که کتابی که بر پیامبر وحی شده از جانب خداوند است نه از جانب انسان و اندیشهاش (همان، ج4، ص269)
بنابراین فاعل و قابل وحی دو شخصاند؛ از سوی یکی انزال و تجلی است و از سوی دیگری ترقی و محل تجلی شدن است. البته این تجلی و انزال در هر مرتبهای از مراتب هستی متناسب با همان مرتبه ظهور و بروز مییابد و ظهور آن در عالم ماده در قالب اصوات و الفاظ است. بنابراین کلمات وحی نیز از سوی خداوند است (همان، ج3، ص108)
نگرش آیتالله جوادی آملی به وحی از دو زاویه است: یکی از جهت فاعل و وحیکننده و دیگر از جهت قابل و دریافتکننده. وحی از جهت فاعلی که کلمه و فعل الهی است، عبارت است از گونهای القای خفی که طی آن خداوند، علم و جزم و یا عمل و عزمی را به بندهاش القا میکند (جوادی آملی، 1387، ص145ـ152). از این جهت وحی دارای ویژگیهایی است
وحی تجلی ذاتی حقتعالی است: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ;» (حشر: 21). اینکه کوه توان تحمل قرآن را ندارد، برای آن است که قرآن تجلی ذاتی خداوند است؛ همچنانکه در ماجرای درخواست رؤیت خداوند از سوی حضرت موسی(ع) آمده است که هنگام تجلی خداوند بر کوه، کوه متلاشی شد: «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً» (اعراف: 143) (جوادی آملی، 1389ب، ص 24-27)
ایشان برای تأکید بر این مطلب به دو روایت از ائمه معصومین(ع) نیز تمسک کرده است: یکی از امیرالمؤمنین(ع) که میفرماید : «فتجلّی لهم سُبحانه فى کتابه من غیر أن یکونوا رأوه» (نهجالبلاغه، خ 147)؛ خدای سبحان در کتابش برای مردم تجلی کرد، بدون آنکه بتوانند او را ببینند؛ و روایت دیگر از امام صادق(ع) است که فرمود: «لقد تجلّی الله لخَلْقه فى کلامه ولکنّهم لا یُبصرون» (مجلسی، 1404ق، ج 89، ص107)؛ خداوند در کلام خود برای خلقش تجلی کرده است، ولی آنها نمیبینند (جوادی آملی، 1389ب)؛
حقیقت این بُعد از وحی بنابر بیان امیرالمؤمنین(ع) فارق از هرگونه صوت و لفظ است. آن حضرت در این باره میفرماید: «یَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ کَوْنَهُ کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَلَا بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ وَ إِنَّمَا کَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ» (نهجالبلاغه، خ 186). قول خداوند، فعل اوست که منزه از صوت کوبیدهشده و مبرای از ندایی است که شنیده شود. کلام خداوند افاض هستی است، که با نزول به عالم ماده، بهصورت تورات ملفوظ یا قرآن عربی تجلی میکند. بنابراین حقیقت قرآن که در مقام لدن بر پیامبر اکرم نازل شده، مبرا از صوت و لفظ است؛ ولی وقتی در مرتب وجود مادی قرار میگیرد، بهصورت صوت و لفظ ظاهر میشود. (جوادی آملی، 1389ب، ص57-69)؛
حقیقت وحی که خدای سبحان آن را نازل میکند، پیش از تنزل به عالم ماده، حقیقتی بسیط و منزه از هرگونه کثرت و تفصیل است: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر» (هود: 1)؛ «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (اعراف: 52). آنچه از این آیات بهدست میآید این است که قرآن در مرتب اعلای خود که مقام لدن و ام الکتاب است، امری بسیط و فارق از هرگونه تفصیل و ترکیب است و ترکیب آن از کلمات و آیات و سور در عالم طبیعت بر اثر تنزل، عارض بر قرآن شده است «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ*وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ» (زخرف: 3-4) (جوادی آملی، 1369، ص71)
اما وحی از جهت گیرنده عبارت است از مشاهده حضوری همه حقایق و معارفی که در تأمین حیات معقول انسانی مؤثرند و نیز ادراک کامل آنها پس از تنزل بهصورت مفهوم و مسموع با علم حصولی. بنابراین حقیقت وحی همان شهود حقایق، و یافت معارف به علم حضوری است (جوادی آملی، 1369، ص288). تعریف وحی از این بعد نیز دربردارنده ویژگیهایی است
نخست اینکه ادراک وحی از سنخ ادراک حضوری است؛ ازاینرو از هرگونه خطا و اشتباه و زیادت و نقصی مبراست؛
دوم اینکه شهود این معارف مجرد عقلی منوط به ترقی روحی مخاطب است، که توضیح آن خواهد آمد؛
سوم اینکه همین معارف عقلی پس از نزول بهصورت علم حصولی و مفاهیم ذهنی و الفاظ و حروف و کلمات ظاهر میشود؛
چهارم اینکه این بعد از وحی درباره وحی نبوی، پس از نزول و ظهور در قالب الفاظ و کلمات نیز مبرا از هرگونه زیادت و نقص است: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَأَحْصى کُلَّ شَیْءٍ عَدَدا» (جن: 26ـ28)
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0