مقاله براهین توحید ذاتی در روایات دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله براهین توحید ذاتی در روایات کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدّمه
مفاهیم
1 توحید
2 خدا
3 برهان
الف) توحید ذاتی احدی
برهان نفی ترکیب
ب) توحید ذاتی واحدی
1 برهان نامحدودیت الهی
تقریر برهان:
2 برهان معدودیت
3 برهان فرجه
4 برهان تدافع قدرتهای مطلق
تقریر برهان:
5 برهان اتقان صنع
تقریر برهان
بیان ملازمه
6 برهان عدم آثار
تقریر برهان
بیان ملازمه
7 برهان فطرت
8 برهان عدم دلیل
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
ابنبابویه، محمدبنعلى، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق
جوادی آملی، عبدالله ، فلسفه الهی از منظر امام رضا(ع)، ترجمه زینب کربلایی، چ سوم، قم، اسراء، 1386
حیدری، سید کمال، دروس فی التوحید، ترجمه علی محمود العبادی، قم، دار فراقد، 1432ق
سلیمانى آشتیانى، مهدی و محمدحسین درایتى، مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، قم، دار الحدیث، 1387
شریف الرضى، محمدبنحسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، قم، هجرت، 1414 ق
شریف شیرازى، محمدهادىبن معینالدین (آصف شیرازى)، الکشف الوافی فی شرح أصول الکافی، قم، دار الحدیث، 1430ق
صافی گلپایگانی، لطفالله، الهیات در نهج البلاغه، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375
صدرالدین شیرازى، محمدبن ابراهیم (صدر المتألهین)، شرح أصول الکافی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1383
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا
فیض کاشانى، محمدمحسنبن شاهمرتضى، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على(ع)، 1406 ق
کلینى، محمدبن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه سیدجواد مصطفوى، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، 1369
ـــــ ، أصول الکافی، ترجمه محمدباقر کمرهاى، چ سوم، قم، اسوه، 1375
ـــــ ، الکافی، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق
مازندرانى، محمد صالحبن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضه، تهران، المکتبه الإسلامیه، 1382 ق
مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چ چهارم، تهران، طرح نو، 1383
مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، چ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق
ـــــ ، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، چ دوم، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1404 ق
مصباح، محمدتقی، خداشناسی، به تحقیق و بازنگاری امیررضا اشرفی، قم، موسسه امام خمینی(ره)، 1389
مفید، محمدبن محمد، الأمالی، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق
میرداماد، محمدباقر بن محمد، التعلیقه على أصول الکافی، قم، الخیام، 1403ق
خرد و خردورزی از ویژگیها و امتیازات مهم بشری شمرده میشود و همواره راهنمای بشر به سوی سعادت بوده است و میتوان آن را زبان مشترک همه انسانها برشمرد. لذا اولیای دین در تبلیغ پیام الهی از این نعمت الهی فراوان استفاده کردهاند. در این مقاله برآنیم تا گوشهای از این راهبرد را به نظاره بنشینیم و براهین توحید ذاتی در روایات را بررسی کنیم؛ بنابراین میکوشیم با روش کتابخانهای و شیوه توصیفی ـ تحلیلی براهین مورد استفاده در روایات را استخراج کنیم. براهین پرشماری در آثار معصومین مورد استناد واقع شده است که میتوان برهان نفی ترکیب، برهان نفی محدودیت، برهان فرجه، برهان عدم آثار و برهان عدم دلیل را از جمله آنها برشمرد
کلیدواژگان: برهان، توحید، فرجه، فطرت، توحید ذاتی، تدافع قدرتهای مطلق، تمانع، روایات، کلام نقلی.
تفکر عقلانی و استدلالی، تاریخی به درازای تاریخ بشر دارد و اساساً در بسیاری از سنتهای دینی و فلسفی عقلانیت و تعقل و تفکر یکی از ویژگیهای انسان شمرده شده است و بدین طریق او را از دیگر موجودات برتر و شریفتر شمردهاند. یکی از مباحث درخور توجه و درعینحال جنجالی در طول تاریخ تفکر انسانی، بررسی رابطه عقل و دین بوده است. تفکر بشر شاهد فرازونشیبهای بسیاری درباره رابطه عقل و دین بوده است. عقل کمکهای شایانی به دین رسانده و دین زوایا و افقهای بسیاری فراروی عقل گشوده است. گرچه در این میان افرادی همواره کوشیدهاند به سود یکی و علیه دیگری اقداماتی انجام دهند، همواره برایند ارتباط این دو به سود هر دو بوده است. این تعاضد هنگامی به اوج خود میرسد و خواهد رسید که حدود هر یک را محترم شماریم و از آن تجاوز نکنیم؛ پس مباد که عقل مشوب به اوهام و ظنون، و دین دستخوش تحریفات و تفاسیر نابجا شود
یکی از مباحثی که میتواند بر زوایای پنهان این موضوع پرتو افکند و ابهامات بسیاری را حل کند، بررسی استفاده عملی از عقل و تعقل در بیان اولیای دین است. اگر روشن شود که خود اولیای دین در مناظرات و خطابههای خویش فراوان از عقل و استدلالهای عقلی بهره جستهاند، از بسیاری از تفریطهایی که در حق عقل رخ میدهد، در امان خواهیم بود. همچنین با توجه به مباحث کلامی مطرح در آثار معصومین، از لغزشهای احتمالی در مباحث اعتقادی در امان میمانیم و مهمتر از آن، افقهای ناگشوده بسیاری در برابر ما گشوده خواهد شد و نیز شاید در تحول علم کلام و یا دستکم در روشها و استدلالهای کلامی کمک فراوانی به ما شود. گذشته از همه اینها بیانصافی است که به سخنان گهربار و درردار ائمه هدی کم توجهی شود و به اندازهای که برای فهم کلمات عرفا و فیلسوفانِ در معرض خطا وقت و عمر صرف میکنیم، به این آثار اهمیت ندهیم. ناگفته نماند غرض ما اخباریگری نیست؛ بلکه مقصود آن است که آثار معصومین(ع) موضوع تفکر عقلانی قرار گیرد. ما در این مقاله میکوشیم به گوشهای از مباحث عقلی معصومین(ع) در موضوع توحید بپردازیم
در آثاری که از معصومین(ع) به ما رسیده است درباره خداشناسی سه گونه برخورد و نحوه عمل را مشاهده میکنیم
تبیین صفات الهی: در این بخش، روایات نه درصدد اثبات صفات الهی، بلکه تنها به دنبال اصلاح فهم و تصور مخاطبان درباره خدا هستند. بهعبارتدیگر برخی از مخاطبان ائمه به چنین صفاتی اعتقاد داشتهاند؛ لذا ائمه دلیلی برای اثبات این صفات برای خدا نمیدیدند. مشکل البته در نحوه تصور ایشان بوده است. نوع مخاطبان تصوراتی تشبیهی از صفات خدا داشتند و ائمه(ع) درصدد اصلاح بینش آنها بودند؛
اثبات صفات الهی: در این بعد، روایات نوعاً ویژه اهل شک یا ملحدان و مشرکان و زنادقه است؛ لذا در آنها به اثبات و ایراد دلیل و برهان و یا جدال احسن پرداخته شده است؛
الهامبخشی: بسیاری از روایات اهلبیت بهویژه ادعیه و نیز خطبههای توحیدی ائمه، دارای مضامین بسیار عالیاند که به نظر میرسد این مضامین از سطح فهم مخاطب آن زمان بالاتر بودهاند. در چنین روایاتی مفاهیم عالیه و معارف دقیق الهی مطرح شده است که به نظر میرسد ائمه(ع) در این سطح به بیان معارفی میپردازند که نیاز به رمزگشایی دارد و از این جهت، چنین روایاتی میتوانند الهامبخش متفکران متعمق، متدقق و متأله باشند
ما در این مقال و مجال بخش دوم را بررسی میکنیم و کارهایی هم که تا کنون انجام شده، در همین راستا بودهاند و البته بخشهای دیگر دستنخورده و بکر باقی ماندهاند. بحث حاضر در آثار گوناگونی کانون توجه علما بوده است و براهین توحید را به گونه مفصل در کتبی که در شرح روایات نگاشته شدهاند، مانند شرح صدر المتألهین بر کافی و همچنین شرح مرحوم فیض کاشانی بر آن و کتاب شریف مرآه العقول میتوان یافت. ما نیز از همین کتب در موارد بسیاری استفاده کردهایم. البته به جهت نوع این آثار که روایی است، این براهین یکجا و به گونه موضوعی مرتب نشدهاند. همچنین معاصران نیز کارهای فراوانی در این زمینه انجام دادهاند که از میان آنها میتوان به اثر استاد آیهالله جوادی آملی به نام فلسفه الهی از منظر امام رضا، کتاب آیهالله صافی گلپایگانی به نام الهیات در نهجالبلاغه، اثر استاد ربانی گلپایگانی به نام الهیات فی مدرسه اهل البیت و اثر دکتر قدردان قراملکی با عنوان خدا در حکمت و شریعت اشاره کرد. گرچه هر یک از این آثار دارای مطالبی ارزشمند و سودمندند و ما نیز از آنها بهره فراوان بردهایم، هیچیک به همه براهین توحید، دستکم به همه آنچه ما از روایات یافتیم نپرداختهاند و یا به گونه گذرا از کنار برخی براهین گذشته و آنها را به طور کامل و روشن، و با بیان مقدمات تفصیلی بیان نفرمودهاند. لذا ما جای خالی چنین پژوهشی را احساس کردیم و در این جهت گامی هرچند کوتاه و لرزان برمیداریم
منظور از توحید همان اصل بنیادین اسلام است که رکن دعوت همه انبیا بوده است. اصل توحید دارای فروع و شاخههای بسیاری است که از جمله آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید عبادی، توحید عملی، توحید در ربوبیت، توحید در الوهیت، توحید در محبت، توحید در توکل، توحید در استعانت و; است. همانگونه که روشن است، بررسی همه این شاخهها از حوصله یک مقاله خارج است؛ بنابراین ما در این پژوهش تنها به توحید ذاتی در روایات میپردازیم و به دیگر شاخههای توحید نخواهیم پرداخت. بنابراین مسئله اصلی ما در این مقاله این است که آیا در روایات، برهان یا براهینی برای توحید ذاتی هست؟ و اگر هست چه تقریرهایی میتوان از آن ارائه داد؟
به نظر میرسد پیش از پرداختن به اثبات توحید و حتی اثبات وجود خدا، باید معنای خدا بررسی شود؛ یعنی یا بهگونه مطلق در روایات، یا بهگونه خاص در هر برهانی جداگانه بحث شود که از خدا چه معنایی اراده شده است؟ بهعبارتدیگر وجه تمایز خدا با دیگر موجودات چیست و یا چه صفتی است که خدا بودن خدا با آن شناخته میشود و خود آن صفت دیگر نیاز به اثبات ندارد و با اثبات وجود خدا در حقیقت آن صفت نیز برای خدا اثبات میشود؟ به نظر میرسد چنانکه در فلسفه این صفت عبارت است از وجوب بالذات، در روایات نیز صفاتی به همین مضمون به منزله معنا و تعریف خدا، مطرح شدهاند؛ صفاتی مانند غنی بالذات یا ازلیت و قدم ذاتی. بهعبارتدیگر هنگامیکه توحید خدا اثبات میشود، این صفات برای خدا به منزله تعریف، پیشفرض گرفته میشوند. این همان نکتهای است که در برخی کتابهای فلسفه دین1 به آن اشاره شده است که بحث صفات خدا مقدم بر اثبات وجود اوست؛ زیرا ما منطقاً پیش از اثبات یک شیء، باید تصوری از آن داشته باشیم تا سپس بتوانیم آن را اثبات یا رد کنیم. اگر این سخن را بهگونه مطلق نیز نپذیریم، دستکم باید آنرا درباره برخی صفات بنیادین که تصور اولیه ما را از خدا میسازند، قبول کنیم
نکته دیگری که پیش از آغاز بحث باید بدان اشاره کنیم، این است که مراد ما از برهان در این مقاله برهان منطقی نیست و دلیل خطابی و جدلی را نیز در برمیگیرد
منظور از توحید احدی این است که خدای تبارک و تعالی بسیط محض است و از هر گونه ترکیب و داشتن جزء مبرا و منزه است. گرچه شاید در برخی عبارات معصومان، واژه «أحد» و «واحد» به یک معنا به کار رفته باشند، در موارد بسیاری نیز این دو با هم تفاوت دارند. ما برای نمونه یک روایت را که مرحوم صدوق در کتاب شریف التوحید مطرح ساختهاند، میآوریم
شریحبنهانی نقل میکند روز جمل یک اعرابی برخاست و از امیرمؤمنان(ع) پرسید که آیا شما میگویید خدا واحد است؟;. امیرمؤمنان فرمود: ای اعرابی! گفتن اینکه خدا یکی است بر چهار قسم است: دو قسم از آن بر خدای عزوجل جایز نیست و دو وجه دیگر بر او ثابت است؛ اما آن دو وجه که بر او جایز نیست یکی آنکه از واحد، واحد باب اعداد را قصد کند. پس این معنا بر او جایز نیست؛ چون آنکه دومی ندارد، در باب اعداد داخل نشود. آیا نمیدانی که کافر شد کسی را که گفت خدا سومی از سه تاست؟ دومی آنکه کسی بگوید او یکی از مردم است و از واحد، یک نوع از جنس را اراده کند. پس این معنا نیز بر خدا جایز نیست؛ چون تشبیه است و پروردگار ما از آن برتر و متعالی است. اما دو وجهی که بر او ثابت است: یکی سخن کسی است که میگوید او یگانه است و شبیهی در بین اشیا ندارد که پروردگار ما چنین است و دوم سخن کسی است که میگوید خدا أحدی المعنی است و مقصودش آن است که خدا نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم منقسم نمیشود و پروردگار ما چنین است
چنانکه از متن حدیث روشن است، امیرالمؤمنین(ع) احد را به معنای عدم انقسام به اجزای عقلی و وهمی معنا فرمودهاند
اکنون که معنای احد و توحید احدی روشن شد، به اصل برهان میپردازیم. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی و در بخش التوحید با اسناد خود روایت شریفی از امام جواد(ع) نقل میکند که بر اساس آن مردی از امام درباره اسما و صفات الهی میپرسد و امام وجوهی را در پاسخ ذکر میفرمایند و در بخشی از آن میگویند
و کسى که بهوسیله ذکر یاد شود همان خداى قدیم است که همیشه بوده و اسما و صفات مخلوقاند و معانى آنها و آنچه از آنها مقصود است همان خدایی است که اختلاف و بههمپیوستگى او را سزاوار نیست. چیزى که جزء دارد، اختلاف و بههم پیوستگى دارد (نه خداى یگانه یکتا). پس نباید گفت: خدا بههمپیوسته است و نه خدا کم است و نه زیاد است؛ بلکه او بهذات خود قدیم است؛ زیرا هر چیز که یکتا نباشد، تجزیهپذیر است و خدا یکتاست و تجزیهپذیر نیست و کمى و زیادى نسبت به او تصور نشود. به ذات هر چیز که تجزیه پذیرد و کم و زیادى نسبت به او تصور شود، مخلوقى است که بر خالق خویش دلالت کند
همانگونه که از متن حدیث روشن است، امام(ع) مرکب بودن و جزء داشتن خدا را منافی با قدم ذاتی و غیرمخلوق بودن خدا میداند. اگر بیان حضرت را به صورت مقدمات روشن بیان کنیم، تقریرش چنین است
اگر چیزی دارای جزء (چه خارجی، چه وهمی و چه عقلی)4 باشد، در تحقق نیازمند اجزایش خواهد بود؛
هر چیزی که نیازمند باشد، ممکن و در ذات خود حادث خواهد بود؛
هر چیزی که ممکن و حادث باشد، مخلوق است؛
لکن خدا مخلوق نیست؛
نتیجه: پس نیازمند نیست و در نتیجه مرکب از اجزا نیست
همانگونه که در توحید احدی گذشت، منظور از توحید احدی نفی ترکیب از اجزای درونی بود؛ اما اینجا منظور از توحید واحدی، نفی شریک و نفی تعدد از ذات باریتعالی به لحاظ بیرونی و با قطعنظر از اجزای درونی است، که همان وجه اول از دو وجه صحیحی است که امیرمؤمنان اطلاق آن را بر حقتعالی در حدیث شریحبنهانی تأیید فرمودند. ما در این بخش مقاله به ذکر روایاتی که بر این قسم از توحید ارائه برهان میکنند، میپردازیم
در این برهان، تأکید بر نامحدود و لایتناهی بودن خدای تعالی است و از این طریق، وحدت اطلاقی و وجود صرف حقتعالی که گاه از آن به وحدت حقه حقیقیه تعبیر میشود به اثبات میرسد. البته بخشی از این استدلال را میتوان به مقوله برهانی برای وحدت احدی حقتعالی اقامه کرد؛ ولی ما به جهت عدم تکرار، از بیان آن میپرهیزیم. در روایتی که مرحوم شیخ مفید در کتاب امالی با سند خود از امام رضا(ع) نقل میکند، به این برهان اشاره شده است. در این روایت امام(ع) میفرمایند
ابتدای عبادت خدا شناخت او و اساس شناخت خدا جل اسمه یگانه دانستن اوست و نظام یگانه دانستنش به نفی محدودیت از اوست؛ زیرا عقلها شهادت میدهند که همانا هر محدودی آفریده شده است و هر آفریدهای شهادت میدهد که برای او آفرینندهای وجود دارد که خود آفریده نیست و حدوث بر او ممتنع است؛ به طور ازلی قدیم است ـ پس خدا را عبادت نکرده است کسی که ذات او را وصف کند، و کسی که بخواهد به کنه او برسد، او را یگانه ندانسته است
در این روایت امام(ع) نظام توحید را نفی تحدید از خدای سبحان معرفی میکند و سپس تحدید را لازمه مخلوقیت میداند. استاد جوادی آملی در توضیح حدیث میفرمایند
اگر واجبالوجود محدود باشد، باید مخلوق خالقی جز خود باشد؛ زیرا هر موجود محدود، دارای حدودی است که از آن تجاوز نمیکند؛ بدینسان از آنچه بیرون حدودش باشد، بهرهمند نمیشود؛ ازاینرو محدودکنندهای دارد که حدود ویژه آن را تعیین میکند
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0