مقاله مقایسه «انسانشناسی» اسلامی با مکتب یوگا ـ سانکهیه دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مقایسه «انسانشناسی» اسلامی با مکتب یوگا ـ سانکهیه کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
آشنایی با یوگا- سانکهیه
حقیقت انسان
مکتب یوگا- سانکهیه و حقیقت انسان
حقیقت اصیل انسان در اسلام
مقایسه علم النفس با مکتب یوگا
انسان و خدا
رابطه انسان و خدا در مکتب یوگا
رابطه انسان و خدا در اسلام
انسان و سنّتهای حاکم بر او در یوگا و اسلام
انسان در دنیا
انسان پس از دنیا
انسان و نجات
نجات و راه یوگا
نجات در اسلام
انسانِ در اوج
نتیجهگیری
منابع
ابنطاوس، سیدرضیالدین، علی بن موسی بن جعفر، مهج الدعوات، قم، دار الذخائر، 1411 ق
اسمارت، نینیان و;، سه سنّت فلسفی، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378
ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،
بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، چاپ عربی، حیدرآباد دکن، بینا، 1377
تاراچند، تأثیر اسلام در فرهنگ هند، ترجمه علی پیرنیا، تهران، پاژنگ، 1374
تمیمیآمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و دررالکلم، قم، امام عصر، بی تا
توفیقی، حسین، «مقدمهای بر مقایسه ادیان توحیدی»، هفت آسمان، شماره 22، تابستان 1383، ص 67-112
جوادیآملی، عبدالله، انسان در اسلام، قم، فرهنگی رجاء،
ـــــ ، مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء، 1377
چاندرا چاترجی، ساتیش، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظرزاده کرمانی، قم، ادیان، 1386
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، امیر کبیر، 1362
شریعتی، علی، انسان، تهران، الهام، چ دوم، 1362
شریف، محمّد و عسکری خانقاه، انسانشناسی عمومی، تهران، سمت، 1378
شوایتزر، آلبرت، متفکرین بزرگ هند، ترجمه علی اکبر بامداد، تهران، فاروس، 1358
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه اعلمی، 1974م
ـــــ ، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانی، قم، الزهراء، 1369، ج 1
ـــــ ، شیعه در اسلام، ناشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، 1360
طبرسی، علیبن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، 1408
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء تراث، 1412ق
مصباحیزدی، محمدتقی، خودشناسی برای خودسازی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€، 1386
مطهری، مرتضی، انسان کامل، قم، صدرا، 1373
ـــــ ، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363
مکارمشیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، امام علی بن ابی طالب،1377
مهدویکنی، محمدرضا، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، تهران، فرهنگ اسلامی،1371ش
میرباقری، سیدمحسن، سیمای انسان مختار در قرآن، تهران، رایزن، 1378
نصری، عبدالله، مبانی انسان شناسی در قرآن، تهران، موسسه فیض کاشانی، 1372
واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1377
ساتیش چاندرا چاترجی، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظرزاده کرمانی، قم، مرکز ادیان، 1386ش، ص488
جوادی آملی ،عبدالله، انسان در اسلام، قم: نشر فرهنگی رجاء، 1372 ش، ص30
طباطبائی، سیدمحمدحسین، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانی ، قم، الزهراء، 1369 ش
James Hastings, Encyclopedia of Religeon and Ethics, London ,T&T Clark last edition, 1976, V
Encyclopedia AMERICANA, USA, Scholastic Library Publishing, 2006 ,V
Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, New York, 1986, V
Radha Krishnan, The Hindo View of Life, London, George Allen LTD,
Reese, W.L, Dictionary of Philosiphy & Religion; Western Thought, London: Humanities Press ,
Stephen H.Phillips, Classical Indian Metaphysic, U.S.A Open Court publishing company,
P.T.Raju, Structural Depth of Indian Thought, University of New York Press,
بسیاری با یوگا به عنوان نوع خاصی از حرکات تمرکزبخش آشنایی دارند. اما غافلند از اینکه یوگا یکی از نظامهای مهم فلسفی هند است که در طول زمان با زوج دیگری به نام «سانکهیه» ترکیب شده و نظام خاصی را به وجود آورده است. از اینرو، هیچ یک از این حرکات بدون آن پشتوانه و مبانی فکری نیست و بدون توجه به آن هم عمل به آن صحیح نمیباشد. شاید مهمترین بخش یک نظام فلسفی، نوع نگرش آن به محورهای اصیل انسانی باشد. این امر در این نوشتار ما را به بررسی مقایسهای انسانشناسی اسلامی و یوگا- سانکهیه سوق داد تا کشف نقاط اشتراک و افتراق ما را به درک عمیقتری از حقیقت نایل گرداند
در اسلام و در مکتب یوگا، انسان دارای اصلی ماورایی است که معرفت آن، نقش مهمی در نجات انسان دارد. اما مفهوم «نجات» در این دو اندیشه، بسیار متمایز از یکدیگر است. هر دو آیین بر خودسازی، تهذیب، تفکر، عمل و ریاضت تأکید بسزایی دارند، ولی تفاوتهای مهمی در شرط، نوع، روش و هدف آنها وجود دارد که در این نوشتار تبیین خواهد شد
کلید واژهها: انسانشناسی، اسلام، یوگا ـ سانکهیه، نجات، نفس.
بررسی و تحقیق درباره «انسان»، یکی از سه محور و رکنِ اندیشه بشر در همه دوران حیات عقلانی او بوده و هست. این سه کانون اندیشه عبارتند از: خدا، انسان و جهان. آنگاه که سخن از «انسانشناسی» به میان میآید، گاه ذهن ما به سوی دانشی معطوف میشود که امروزه(Anthropology) خوانده میشود و به بررسی اموری چون زبان، هنر، فرهنگ، اقتصاد، روان یا بدن انسان میپردازد1 و یا در مورد دانشهایی بهکار میرود که به زندگی، رفتار، و تجربه انسانی مربوط میشود؛2 امّا منظور ما در این پژوهش، کاوشی عمیق و کلنگر در محورهای «اصیل و سازنده» انسان میباشد؛ یعنی آنچه به بررسی «مسائل کلان ناظر به انسان» میپردازد، نه آنچه بُعد خاصی از انسان یا برخی مسائل تجربی در شرایط، و زمان و مکان خاص را مورد توجه قرار میدهد. در واقع، سخن درباره اصول و مبانی انسانشناسی است که بدون اتخاذ موضع در آنها، هیچکدام از مسائل دیگر انسانی به نتیجه تام و تمام خود نخواهد رسید؛ زیرا اگر انسان را با بنیادهای واقعیاش نشناسیم، آغاز و انجام، هدف و موقعیت او را در جهان هستی درک نکنیم، چگونه میتوان یک نظام اجتماعی، اقتصادی یا حقوقی درستی برای او بنا نهاد؟ اگر ابعاد گوناگون وجود انسان، استعدادها و نیازهای او و یا رابطه او با خالقش را درک نکنیم، چگونه در تربیت و رشد او یا دستیابی به تکالیف و وظایف او به توفیقی دست خواهیم یافت؟
روشن است انسانشناسی نیز مانند مباحث دیگر، از منظرهای گوناگون مورد بحث قرار میگیرد. انسانشناسی توصیفی، تجربی، فلسفی، دینی و عرفانی، همه گونههای مختلفی از پرداختن به این موضوع میباشند که بعضاً با یکدیگر نقاط اشتراک و هم پوشانی نیز دارند. آنچه در این نوشتار محل بحث است، نگاهی توصیفی است که به مقایسه رویکرد یوگا – سانکهیه و اسلام درباره اصول شناخت انسان میپردازد. از این جهت که سخن ما در فضای اندیشه اسلامی است در ابتدا، فقط به معرفی اجمالی یوگا– سانکهیه، به عنوان یکی از نظامهای فلسفی- الاهیاتی هندوئیسم (درشنه3) میپردازیم. سپس، به مباحث انسانشناسی وارد میشویم
در یک تقسیمبندی کلی، نظامهای فکری هند به مکتبهای آستیکا و ناستیکا تقسیم شدهاند. «آستیکا» به مکتبهای فلسفی گفته میشود که به حجیت وداها و آسمانی بودن آنها قائل و ملتزم است و در مقابل مکاتبی مانند جین و بودا قرار دارند که «ناستیکا» خوانده میشوند. مکاتب آستیکا4 شامل شش مکتب اصلی است که در طول زمان با یکدیگر ترکیب یافته و به سه جفت تبدیل شدهاند. ترکیب مکاتب ششگانه آستیکا عبارتند از: یوگا5ـ سانکهیه6، میمامسا7ـ ودانته،8 نیایه9ـ ویششیکه10و11
از آنچه درباره تاریخ اندیشه هندوان نگاشتهاند، چنین برمیآید که در اواخر دوره ودایی، آیینهای عبادی به گونهای افراطی به اصولی متحجّر تبدیل شدند به گونهای که حتی معرفت را نیز تحت همین مراسم آیینی قابل دستیابی میدانستند. این توجه مبالغهآمیز، عکس العمل خود را در ظهور اوپانیشادها، که اوج عبور از ظاهر به باطن بود، نشان داد. البته در اوپانیشادها، نوعی تمایل تجزیه و تحلیل عناصر متشکله عالم نیز دیده میشود. به نظر میرسد این تمایل، نوعی برگزیدن یک «راه عقلانی» بین دو طریقِ مراسم منجمد برهمنی و ذوق به غایت عرفانی، سرمنشأ شکلگیری مکتب سانکهیه باشد.12 هستینگز در این باره میگوید: «احتمالاً ریشه شکلگیری سانکهیه به مقابله در برابر مونیسم اوپانیشادی مربوط میشود.»
«سانکهیه» در لغت به معنای «برشمردن14 است» که اشاره به الگوهای متفاوت تقسیم مواد دارد؛15 زیرا سانکهیه به روش خاصی سلسلهمراتب وجود را برشمرده است. این مکتب دارای قدمتی بسیار طولانی است؛ به گونهای که گرایشات فکری آن، بر همه ادبیات کهن هند از جمله شروتیها و; سایه افکنده است و آن را قدیمیترین نظام فلسفی هند دانستهاند.16 این مکتب از بودا نیز باسابقهتر بوده و حتی میتوان آن را مبنایی برای برخی اندیشههای بودا تلقی کرد
به اذعان بسیاری از محققان این مکتب، که بر اساس آموزههای حکیم کاپیلا18و19 شکل گرفت، دارای چند ویژگی مهم است. از آن جمله دانش و تحلیلی است که درباره «نفس» انسان ارائه میدهد. به جرأت میتوان گفت این مکتب از همه مکاتب دیگر هند متعالیتر است. بنابراین، به خوبی میتوان ویژگی مکتب سانکهیه را ارائه معرفت متافیزیکی محض درباره نفس دانست. ویژگی دیگر مکتب سانکهیه این است که، این مکتب، برخلاف مکتبهای نیانه و وی، ششیکه که موجودات متعدّد (اتمها، ذهنها، روحها و;) را به عنوان واقعیتهای بنیادین میشناسند، فقط قایل به دوگونه واقعیت غایی است: نفس و ماده که به زودی در اینباره بیشتر سخن خواهیم گفت
«یوگا» نیز دارای قدمتی بلند است. این مکتب را معمولاً به پتنجلی21 نسبت میدهند. وی با بنیانگذاری این مکتب، قدمی مهم در جهت شکوفایی و نمایان ساختن وجود روح به عنوان حقیقتی مستقل و منزه از همه محدودیتها و قیدهای جسمی، حسی و ذهنی برداشت. و به پاس همین تلاش، این مکتب را به نام منظومهای که پتنجلی نوشت؛ یعنی «یوگا- سوترا»، یوگا (Yoga) نام دادهاند.22 البته خود او نیز مانند سایرین به این مطلب اعتراف دارد که پتنجلی فقط نظام بخش آیین – سنتهای عملی و نظری- یوگاست، نه مبدع آن. در واقع، یوگا در بازکاوی تاریخی بسیار پیش از پتنجلی، در میان مرتاضان هند به صورت یک راز، حفظ و عمل میشد
عمدتاً یوگا در فلسفه هند به معنای تکنیکهای ریاضت24 و یا هر روش تمرکز25 میباشد که نوع کلاسیک آن یکی از درشنهها به حساب میآید. البته در کنار نوع کلاسیک، یوگاهای فرقهای بیشماری در هند وجود دارد، حتی نزد غیر برهمائیان مانند آیین بودا و جین. اصطلاحاً پتنجلی یوگا را چنین تعریف میکند: «یوگا حذف و قطع مراتب نفسانی و ذهنی و عقلانی است».26 شاهد این معنا، نقلی است از «کریشنا» در فصل دوم گیتا: آنچه را ترک اعمال گویند آن را یوگا بدان چه؛ هر آن کس که از مراتب خیال و ذهن آزاد نگردیده، هرگز یوگی نمیتواند شد
اما داسگوپتا پس از بحث درباره اشتقاق کلمه یوگا چنین مینویسد: معانی متعدد این واژه را میتوان به یک معنا که همان «پیوستن است» بازگرداند؛ زیرا پیوستن به یوگا، مستلزم گسستن از تعلقات و قطع از عالم ماده میباشد. وی میافزاید: در گیتا نیز یوگا به معنی گسستن ردههای نفسانی نیامده است، بلکه (یوگا)های سهگانه، (کارما یوگا)، (دیانا یوگا) و (بهاکتی یوگا)،28 نوعی مقام وصال به یک حقیقت، در ورای همه کثرات را برای یوگی حاصل مینماید
به هرحال، یوگا پی ارائه راهی در برای پرورش نیروها و قوههای فراطبیعی انسان است. در واقع، نمود و جلوههای عملی و کاربردی فلسفه سانکهیه میباشد. این دو مکتب، با در کنار هم قرار گرفتن از یکدیگر در جهت تکمیل و رفع تمایزات بهره بردهاند. به عنوان نمونه، سانکهیه پذیرش خدا (ایشوره) را از یوگا عاریه دارد. در این باره در بخش انسان و خدا، سخن خواهیم گفت
از آن هنگام که انسان درباره حقیقت خویش به مداقّه نشست، به این پرسش دست یافت که آیا انسان دارای یک ساحت وجودی است، آن هم ساحت بدن -مانند دموکریتوس، در یونان باستان و راسل در روزگار ما ـ یا ساحت و یا ساحتهای دیگری هم مانند ذهن، نفس، قلب، روح و مانند آن31 نیز وجود دارد؟ و سؤال مهمتر اینکه، آیا حقیقت انسان کدام یک از این ساحتهای کثیر است؟ در واقع، ریشه این سؤال به این معنا بازمیگردد که کدام یک از این ساحتها را باید به «هو هو» بر انسان حمل کرد و کدام یک را به حمل «ذو هو»؟ آیا انسان بدن است یا دارای بدن ؟ آیا انسان نفس است یا دارای نفس؟ اگر بگوییم حقیقت انسان نفس اوست، در این صورت میتوان گفت آنکه نفسشناسی میکند، انسانشناسی هم میکند
در فلسفه سانکهیه، بر خلاف مکاتبی چون نیایه، فقط دوگونه واقعیت غایی و بنیادین وجود دارد: پوروشا و پراکرتی (نفس و ماده). نفس ماهیتی کاملاً جدا و مستقل از بدن، حواس و ذهن دارد و بر فراز دگرگونیهای مادی به سر برده و وجودی لازمان و سرمدی دارد.32 وجود نفس33 به خودی خود ثابت است و همه به وجود نفسِ خود، باوری قلبی و یقینی دارند. برخی مکاتب، نفس را همان حواس و برخی، نفس را همسان ذهن یا جریانِ شعور دانستهاند، اما مکتبهای نیایه ـ ویششیکه، نفس را به خودی خود ذاتی غیر شعورمند که در شرایطی میتواند به آگاهی برسد، میدانند. پیروان مکتب ادوایته- ودانته نیز نفس را آگاهی ناب و خالص دانسته و معتقدند که در همه بدنهای عالم یک نفس وجود دارد که به خودی خود میدرخشد و جاودان است.34 اما «در مکتب سانکهیه، وجود نفس به عنوان یک اصلِ شعورمند متافیزیکی و سرمدی پذیرفته شده است.»35 پذیرش این روح متعالی موجب میشود که شخص به یک سطح ژرفتری از شعور و آگاهی حضوری از عالم حواس باورمند گردد و بپذیرد که نفس انسان با بدن، حواس، ذهن و عقل مغایر است. نفس امری است منحصر به فرد، که فاعل معرفت میباشد نه موضوع آن. پس شعور و آگاهی صفت آن نیست، بلکه ذاتش شعور محض است
حال سؤال این است که اگر نفس امری ثابت است، پس تحولات گوناگون انسان یا انسانها چگونه قابل توجیه است؟ مکتب سانکهیه، به این سؤال اینگونه پاسخ میگوید: همه دگرگونیهای انسان به امور مادی، یعنی بدن و ذهن تعلق دارند و نفس از همه اینها مبرّاست. پس اینکه ما انسانها نفس را با این امور مادی یکی میدانیم، ناشی از وهم و خطای ماست. علاوه بر اینها، در جهان «نفسهای متکثّر» وجود دارد که هر کدام به بدنی تعلّق دارند چراکه اگر همه یک نفس داشتند، تولد، مرگ و حتی حرکت و فعالیت هریک از انسانها میبایست موجب تولد و مرگ و حرکت همه آنها میشد
همین نگاه دوانگارانه به جهان و انسان، در مکتب یوگا نیز مورد تأیید قرار میگیرد؛ زیرا نتیجه روش عملی تزکیه یوگا نیز دستیابی به معرفت خاصی است که به انسان میآموزد ماهیت نفس از همه چیزهای دیگر جهان متمایز و غیر از عالم ماده از جمله بدن، ذهن و انانیت میباشد. با کار ویژههای خاص یوگا، انسان به تجربه روح متعالی و معنوی دست مییابد و پی میبرد که نفس از مجموعه ذهن– بدن، حواس، عقل و یا لذّت و رنجی که انانیت فرد با آن مواجه میگردد، متعالیتر است و «نفس موجودی است که بر فراز واقعیتهای فیزیکی و مادی، که با نظم مکانی- زمانی و علّت– معلولی اداره میشوند، قرار میگیرد.»
پذیرش جوهر ثابت منحصر در مکاتبی چون سانکهیه و یوگا نیست، بلکه در کلیه مکاتب فلسفی هند به استثنای آیین بودا، جوهری ورای مظاهر گذران عالم پذیرفته میشود که آن را با عباراتی چون آتمن، جیوه و پوروشا نام نهادهاند. البته با مشاهده این اصل ممکن است اندکی به خواص آن نایل شوند و الا دست عقل و استدلال از آن کوتاه است
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0