روش هاي مختلف سنجش انسجام در نمايه سازي

 
ارسال شده در تاریخ 2/1/2017 توسط admin در زمینه
 

انسجام در نمایه سازی

این نکته کاملاً روشن است که نمایه سازی فرآیندی ذهنی است تا فرآیندی عینی، دو نفر (یا بیشتر) ممکن است بر روی آنچه که مدارک درباره آنها بحث می کنند یا اصطلاحاتی که به بهترین وجه موضوع آنها را پوشش میدهد، با یکدیگر هم عقیده نباشند. بعلاوه، یک فرد واحد ممکن است در زمانهای مختلف تصمیمات نمایه سازی متفاوتی اتخاذ کند. انسجام در نمایه سازی به سطح یا حدی اشاره دارد که در ان سطح یا دامنه، بر روی اصطلاحاتی که باید برای نمایهسازی تعدادی مدرک مورد استفاده قرار گیرند توافق وجود دارد. همسازی نمایه سازان ” به توافق بین دو نمایه ساز یا در میان نمایهسازان اشاره دارد درحالی که انسجام فرانمایه ساز” به دامنه ای اشاره دارد که در آن دامنه، یک نمایه ساز در تعیین اصطلاح ] با خود هماهنگی دارد. برای سنجش انسجام نمایه، روش های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته یا پیشنهاد شده است؛ لئونارد”(1975) این روش ها را به طور کامل مورد بررسی قرار داده است. شاید نسبت ساده (AB/(A+B متداولترین ابزار سنجشی انسجام نمایه باشد که در آن A نشانگر اصطلاحاتی است که نمایه ساز a تعیین کرده، B اصطلاحاتی را دربر دارد که نمایه ساز |b| تعیین نموده و AB به اصطلاحاتی اشاره دارد که نمایه ساز a و b بر ان توافق داشتهاند(اصطلاحات انتصابی مشترک). به موقعیتی که در شکل 24 نشان داده شده است توجه کنید. c نمایه ساز یک مدرک واحد را نمایه کردهاند. تعداد اصطلاحاتی که آنها به مدرک اختصاص دادهاند بین چهار (نمایه ساز b) تا هشت اصطلاح (نمایه ساز e( در نوسان است. میتوان بین هر دو زوج انتخابی از این نمایه سازان، تعداد اصطلاحات اختصاص یافته را با یکدیگر مقایسه کرد. هوپر نمایهسازان a و b 3/6 یا 5/ است (از این اصطلاحات، شش اصطلاح یگانه” هستند و سه اصطلاح را هر دو نمایه ساز اختصاص دادهاند). هر ترکیب دوتایی از نمایه سازان این گروه را میتوان بایکدیگر مقایسه کرد بااطلاعات موجود میتوان انسجام زوج های زیر رابه دست

با محاسبه میانگین نتایج همه زوج ها، میتوان انسجام بین گروهی ” را محاسبه کرد. برای aتاcانسجام کلی در حدود 0/47 است

اگر توالی اصطلاحات در شکل 24 بیانگر تقدم اختصاصی اصطلاحات باش -، میتوان گفت که بر روی مهم ترین اصطلاحات، توافقی منطقی و مناسب وجود دارد. هر پنج نمایه ساز اصطلاح A و چهار نمایه سازاز5نمایه ساز اصطلاح A و B به مدرک اختصاص داده اند. بر روی بخش دوم مدرک یا اصطلاحاتی که باید به این بخش اختصاص یابد توافق بسیار کمتری وجود دارد. همچنین توجه کنید که تعداد اصطلاحات اختصاص یافته چگونه بر امتیازانسجام تاثیر میگذارد: هر چه تعداد اصطلاحات اختصاص یافته (لااقل از یک حدی) بیشترباشد، نسبت انسجام کاهش خواهد یافت. زوند و دکستر باشد بتی انسجام اهد یا زوند “ و دکستر (1969b) و رولینگ” (1981) براین باورند که مقیاس های انسجام باید اهمیت اصطلاحات مختلف برای محتوای موضوعی

شکل 24. اصطلاحات (A تا j) اختصاص داده شده به یک مدرک و واحد از سوی پنج نمایه ساز مختلف

 

مدرک را درنظر بگیرند. عدم انسجام در انتصاب اصطلاحات فرعی، بسیار کم اهمیت تر از عدم انسجام در انتصاب اصطلاحات اصلی خواهد بود و این مسئله باید در هر نوع مقیاسی به وضوح مشخص شود.

داده های شکل 24، همچنین میتوانند انسجام فرانمایه ساز را نیز بیان کنند: موقعیتی که در آن یک فرد مدرکی واحد را در پنج زمان مختلف نمایه میکند.

کوپر (1969) با استفاده از روش های مختلف درصدد اندازه گیری همسازی نمایه سازان – در سطح اصطلاح – است. یعنی، دامنه ای را اندازه گیری می کند که در آن دامنه، یک گروه از نمایه سازان بر روی اختصاص یک اصطلاح خاص به یک مدرک با یکدیگر توافق دارند. با توجه به این اصطلاح، همسازی نمایه ساز را می توان اینگونه تعریف کرد: بخشی از نمایه سازان که اصطلاح را اختصاص دادهاند منهای بخشی از نمایهسازان که اصطلاح را اختصاص نداده اند.

در شکل 24، بر روی اصطلاح A 100%، بر روی اصطلاحB60% (20%-80%)بر روی اصطلاح20%C (40%-60%)  و ; توافق وجود دارد.

. پیش از این مطالعات زیادی درباره همسازی نمایهسازان انجام گرفته است، هرچند اکنون این نوع مطالعات همچون گذشته متداول نیست. این مطالعات بر آن بودند تا نشان دهند که دستیابی به سطح بالایی از انسجام دشوار است. هوپر (1965) چهارده تحقیق مختلف را – خلاصه کرد و به تجانسی بین 10 تا 80 دست یافت. در شش تحقیق که در انها امکان – – وارد کردن دوباره مقادیر دادههای فراهم امده وجود داشت (برای اطمینان از اینکه انسجام برای همه دادهها به یک شیوه به دست آمده است)، نتایج بین 24 تا 80 در نوسان بود.

. تقریباً همه تحقیقات انجام شده در زمینه همسازی نمایهسازان به گونه ای بوده است که در آنها با همه اصطلاحات به طور یکسان برخورد شده است، در صورتی که – همانطور که قبلاً گفته شد – این تحقیقات باید طوری انجام شوند که به انسجام در اختصاص دادن اصطلاحات مهم، وزن بیشتری تعلق گیرد. معضل دیگر آن است که حتی با تعداد مشخصی از واژگان کنترل شده و استفاده از روش های نمایهسازی یکسان نیز مطابقت کمی در تخصیص اصطلاحات روی می دهد. مثلاً ممکن است دو نمایهساز بر سرعنوان اصلی واحدی توافق داشته باشند اما بر روی عنوان فرعی خیر. مثال زیر را در نظر بگیرید که در آن کلماتی که با | حروف بزرگ نوشته شده اند بیانگر سرعنوان ها و کلماتی که با حروف کوچک ارائه شدهاند بیانگر عناوین فرعی هستند، و از ستاره برای علامتگذاری سرعنوان هایی استفاده شده که نمایه ساز آنها را مهمترین اصطلاح تشخیص داده است:

این مثال، شرایطی واقعی را نشان میدهد. این مثال مثلاً به عملیات نمایه سازی در کتابخانه ملی پزشکی شباهت دارد، جایی که در آن ممکن است بیش از یک عنوان فرعی – از میان اصطلاحات فرعی – به یک اصطلاح و توصیفگر اصلی اختصاص یابد.

بدیهی است که انجام بررسی های انسجام بر روی این نوع از نمایه سازی، با مشکلات قابل ملاحضه ای روبرو خواهد بود. دراینجا، روش ساده اندازه گیری انسجام دو زوجی کاربرد نخواهد داشت. در نمایه سازی هایی از این نوع، باید به توافق کامل بین دو نمایه ساز “اعتبار بیشتری قائل شد. مثلاً باید برای نمایه ساز 1 و 3 اعتبار بیشتری قایل شد چرا که هر دو بر روی ترکیب سرعنوان اصلی / فرعی A/b توافق دارند و نکته مهم تر آنکه این اصطلاح از توصیفگرهای اصلی به شمار میآید. هرچند که باید از یک روش رتبه دهی عددی برای بیان انسجام استفاده شود (5 امتیاز برای موافقت کامل بر روی عنوان اصلی / عنوان فرعی، 10 امتیاز برای موافقت کامل بر روی عنوان اصلی / عنوان فرعی در صورتی که هر دو نمایه ساز از توصیفگر اصلی استفاده کرده باشند و غیره)، اما موافقت بر روی اینکه مقدار این امتیازات چقدر باید باشد دشوار است؛ دشوارتر از همه تفسیر این مسئله است که امتیازات واقعاً چه معنا و مفهومی دارند. همانطور که در فصل بعد مورد بررسی قرار خواهد گرفت، امتیازاتی از این دست احتمالاً در مطالعات مربوط به کیفیت نمایهسازی کاربرد دارند.

Copyright © 2014 icbc.ir